کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَژ و مَژ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کژ
لغتنامه دهخدا
کژ. [ ک ُ ] (اِ)بیخ درخت باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کژ رفتن
لغتنامه دهخدا
کژ رفتن . [ ک َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) راست نرفتن . ناراست رفتن . منحرف بودن . مستقیم حرکت نکردن . از چپ یا راست رفتن . در حرکت از استقامت انحراف جستن : آن کژمزاجی کز دغا مانند فرزین کژ رودچون بیدقی فرزین شده سرزیر کن کون بازبر.امیرخسرو (از آنندراج ).
-
دست کژ
لغتنامه دهخدا
دست کژ. [ دَ ک َ ] (ص مرکب ) کژدست . دست کج . رجوع به دست کج شود. || ناخنکی . که از هرچه بیند نهانی اندکی برگیرد یا بدزدد.
-
دهان کژ
لغتنامه دهخدا
دهان کژ. [ دَ ک َ] (ص مرکب ) لوش . (لغت فرس اسدی ). دهن کج . کج دهان .