کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَلِگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َ ] (اِ) کلل . کلکی و جیغه . (ناظم الاطباء). رجوع به کلل و کلکی شود.
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کله . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) آنچه از لوازم ساز اسب که بر کله ٔ اسب باشد از پرها. (آنندراج ). آنچه از ساز و برگ اسب که بر کله ٔ اسب بندند. (فرهنگ فارسی معین ). قسمتی از یراق اسب که به سر اسب ا...
-
واژههای همآوا
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َ ] (اِ) کلل . کلکی و جیغه . (ناظم الاطباء). رجوع به کلل و کلکی شود.
-
کلگی
لغتنامه دهخدا
کلگی . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کله . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) آنچه از لوازم ساز اسب که بر کله ٔ اسب باشد از پرها. (آنندراج ). آنچه از ساز و برگ اسب که بر کله ٔ اسب بندند. (فرهنگ فارسی معین ). قسمتی از یراق اسب که به سر اسب ا...
-
جستوجو در متن
-
کلغی
لغتنامه دهخدا
کلغی . [ ک َ ] (اِ) کاکل . اتاقه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود. || کلگی و جیغه . (ناظم الاطباء).
-
مقوی
لغتنامه دهخدا
مقوی . [ م ُ ق َوْ وا ] (ع اِ) مقوا. (ناظم الاطباء) : ایجاد کلاه نظامی که عبارت است از پوست بخارایی بدون مقوی مشتمل بر کلگی از مخمل سیاه ... (المآثر و الاَّثار ص 129). و رجوع به مقوا شود.
-
باشلق
لغتنامه دهخدا
باشلق .[ ل ِ ] (ترکی ، اِ) کلمه ٔ ترکی است [ از باش بمعنی سر و لیق حرف نسبت ]، کلاه پیوسته به شنل . (یادداشت مؤلف ). برنس . کلاهی که بر یقه ٔ جامه ای دوخته شده باشد. || کَلَّگی . (یادداشت مؤلف ) (دزی ج 1 ص 49). || روسری .
-
کلل
لغتنامه دهخدا
کلل . [ ک َ ل َ ] (اِ) بمعنی کلکی باشد و آن پری است که پادشاهان و جوانان خوش صورت و مردم شجاع و دلاور در بزم و رزم بر سر دستار و کلاه زنند و آن راجیغه هم می گویند. (برهان ). پری که دلیران و پهلوانان بر دستار زنند و آن را جیغه و کلگی نیز گویند. (آنندر...