کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَفَرَةُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کفره
لغتنامه دهخدا
کفره . [ ک َ ف َ رَ / رِ ] (اِ) کپره . (یادداشت مؤلف ).- کفره زده ؛ کپره زده .(یادداشت مؤلف ). و رجوع به کپره شود.
-
کفره
لغتنامه دهخدا
کفره . [ ک َ ف َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ، اِ) مردمان کافر و ملحد و بیدین . (ناظم الاطباء) : لشکراسلام ... گروهی انبوه از کفره ٔ فجره طاغیه ٔ باغیه را به دارالبوار فرستاده . (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 26). کفره ٔ فجره ٔ گرج طمع بر تملیک ولایت مستحکم کردند. (جه...
-
کفرة
لغتنامه دهخدا
کفرة. [ ک َ رَ ] (ع اِ) تاریکی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ظلمت . (از اقرب الموارد).
-
کفرة
لغتنامه دهخدا
کفرة. [ ک َ ف َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کافر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ) (آنندراج ). در جمع کافر بمعنی ناسپاس بیشتر به کار رود. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
کفرة
لغتنامه دهخدا
کفرة. [ ک َ رَ ] (ع اِ) تاریکی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ظلمت . (از اقرب الموارد).
-
کفرة
لغتنامه دهخدا
کفرة. [ ک َ ف َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کافر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث ) (آنندراج ). در جمع کافر بمعنی ناسپاس بیشتر به کار رود. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
باتنگل
لغتنامه دهخدا
باتنگل . [ ت َ گ َ ] (اِخ ) نام کتاب معتبر کفره ٔ هند است . (برهان ) (آنندراج ). کتاب معتبر هنود. (ناظم الاطباء).
-
ارهفت
لغتنامه دهخدا
ارهفت . [ اَ هََ ] (اِخ ) یکی از پیغمبران است باعتقاد کفره ٔ هند و ایشان شش طایفه اند همه قایل بتناسخ . گویند چهارهزار ارهفت خواهد آمد و بعداز آن آفرینش برطرف خواهد شد. (برهان ) (آنندراج ).
-
کفار
لغتنامه دهخدا
کفار. [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کافر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کُفّار. کَفَرَة. کافرون . (از اقرب الموارد). رجوع به کافر شود.
-
غاثر
لغتنامه دهخدا
غاثر. [ ث ِ ](ع ص ) در تاج العروس ذیل غثرة آرد: سفلة الناس و رعاعهم ... و قیل الغثرة جمع غاثر مثل کافر و کفرة... وقال القتیبی لم اسمع غاثراً و انما یقال رجل اغثر اذا کان جاهلا. و در مستدرک نیز آرد: و لم یسمع غاثر.
-
کم آوردن
لغتنامه دهخدا
کم آوردن . [ ک َ وَ / وُ دَ ] (مص مرکب ) غلبه کردن .- کم آوردن کسی را ؛ غلبه کردن بر او. (فرهنگ فارسی معین ). بامن برآیند یا توانند که با من کاوند و مرا کم آرند... (کشف الاسرار ج 6ص 552، از فرهنگ فارسی معین ). کفره ٔ قریش ما را کم توانند آورد. (کشف ا...
-
غثرة
لغتنامه دهخدا
غثرة. [غ َ ث َ رَ ] (ع اِ) مردم فرومایه . فی الحدیث : رَعاع غثرة: هکذا یروی ، و نری اصله غیثرة، حذفت منه الیاء.(منتهی الارب ). و فی حدیث عثمان (رض ) حین دخلوا علیه لیقتلوه ، فقال ان هؤلاء رعاع غثرة؛ ای جهال ... و قیل اصل غثرة غیثرة حُذِفَت منه الیاء...
-
ناسک
لغتنامه دهخدا
ناسک . [ س ِ ](اِخ ) نام یکی از صاحب شریعتان کفره ٔ هند است و اعتقاد اتباع او آن است که آدمیان همچو گیاه می رویند و خشک می شوند و از هم می ریزند و بحشر و نشر قائل نیستند، نه روحانی و نه جسمانی . (برهان قاطع) . یکی از صاحب شریعتان هند بوده و مذهب طبیع...