کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَس و ناکَس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کس
لغتنامه دهخدا
کس . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است به چهارفرسنگی جرجان برکوه . (یادداشت مؤلف ).
-
کس
لغتنامه دهخدا
کس . [ ک َس س ] (ع مص ) سخت کوبیدن . (از ناظم الاطباء). سخت کوفتن . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
کس ء
لغتنامه دهخدا
کس ء. [ ک ُس ْءْ ] (ع اِ) دنباله ٔ چیزی . ج ، اَکساء. || رکب کسأه ؛ برگردن آن افتاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خروک تس کس
لغتنامه دهخدا
خروک تس کس . [ خ ُرْ وَ ت َ ک َ ] (اِ مرکب ) جُعَل . خُنفسا. کلمه ای است در «خروک » بنابر قول شیرازی ها. (از برهان قاطع). رجوع به خُرْوَک شود.