کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَثِيرَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کثیرة
لغتنامه دهخدا
کثیرة. [ ک َ رَ ] (ع ص ) مؤنث کثیر. بسیار. فراوان . زیاد. (ناظم الاطباء). رجال کثیرة؛ مردان زیاد. مرات کثیرة؛ چندین مرتبه و دفعه های بسیار. (ناظم الاطباء). دفعات بسیار.
-
جستوجو در متن
-
جبیر
لغتنامه دهخدا
جبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) مولای کثیرة دختر سفیان است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة، ذیل کلمه ٔ سعید مولی کثیرة شود.
-
زغالیل
لغتنامه دهخدا
زغالیل . [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زغلول . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یقال : له ُ زغالیل کثیرة؛ ای اطفال کثیرة... (اقرب الموارد). رجوع به زغلول در همین لغت نامه شود.
-
کیسة
لغتنامه دهخدا
کیسة. [ ک َی ْ ی ِ س َ ] (اِخ ) نام دختر ابی کثیره . وی تابعیه است . (از منتهی الارب ).
-
ضروب
لغتنامه دهخدا
ضروب . [ ض َ ] (ع ص ) بسیار زننده . یقال : رجل ٌ ضروب ؛ ای شدیدالضرب و کثیره . (منتهی الارب ).
-
واحد عرضی
لغتنامه دهخدا
واحدعرضی . [ ح ِ دِ ع َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )در اصطلاح فلسفه ٔ قدیم واحد عرضی واحد مجازی است و بر دو قسم است یکی آنچه ظاهرالتکثر است مانند جنس واحد که جامع جمله ٔ انواع کثیره میباشد و مانند نوع واحد که جامع جمله ٔ اشخاص کثیره است و مانند شخص و...
-
ارینی
لغتنامه دهخدا
ارینی . [ ] (اِخ ) (هیکل ...) ابن ابی اصیبعه در ذیل ترجمه ٔ جالینوس از قول او نقل کند: ففی هذا الزمان جمعت کل ما جمعته من المعلمین و ماکنت استنبطته و فحصت عن اشیاء کثیرة و وضعت کتباً کثیرة لأروض بها نفسی فی معان کثیرة من الطب والفلسفة احترق اکثرها ف...
-
مدفئة
لغتنامه دهخدا
مدفئة. [ م ُ ف ِ ءَ ] (ع ص ) ابل مدفئة؛ شتران بسیار . (منتهی الارب ) (صراح ). کثیرة. مدفاة. مدفئة. (از متن اللغة). || ابل مدفئة؛ شتران بسیار پشم و پیه . (از منتهی الارب ). کثیرة الاوبار والشحوم . مدفاءة. مدفّاءة. مدفئة. (از اقرب الموارد) (از متن اللغ...
-
کفاح
لغتنامه دهخدا
کفاح . [ ک ِ ] (ع اِ) چیز بسیار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). الحدیث : اعطیت محمداً کفاحاً؛ ای اشیاء کثیرة من الدنیا و الاخرة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
-
حذفور
لغتنامه دهخدا
حذفور. [ ح ُ ] (ع اِ) کرانه . || سوی . || شریف . || جماعت کثیرة. ج ، حذافیر. || اخذ بحذفور چیزی را؛ اخذ تمام آن . (منتهی الارب ). رجوع به حذفار شود.
-
طسام
لغتنامه دهخدا
طسام . [ طُ ] (ع ص ، اِ) کثیر. بسیار. یقال : رأیته فی طسام الغبار؛ ای فی کثیره . طَسام و طَسّام مثله . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
کاحبة
لغتنامه دهخدا
کاحبة. [ ح ِ ب َ ] (ع ص ) کثیرة. (منتهی الارب ). دراهم کاحبة؛ درهمهای بسیار و کذلک غیرها من الاشیاء. (ناظم الاطباء). || آتش بلندشعله . (منتهی الارب ).
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن اسماعیل بن یونس نحاس نحوی مصری . او را تصانیف کثیره است . وفات وی به سال 338 هَ . ق . بوده است .
-
المادبد
لغتنامه دهخدا
المادبد. [ اَب ُ ] (اِخ ) در «اخبار الصین والهند» (ص 15) چنین آمده : و من ورائهم [ وراء الموجه ] ملوک المادبد، مدائنهم کثیرة - انتهی . مصحف سمادبد. (یادداشت مؤلف ).