کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَانَت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کانت
لغتنامه دهخدا
کانت . (اِخ ) امانوئل (ایمانوئل ). کانت در سال 1724 م . در کنیگسبرگ از شهرهای آلمان متولد شده است . پدرش شغل سراجی داشت و پدر و مادرش هر دو مردمانی مقدس و مهذب بودند. تمام مدت هشتاد سال زندگانی را به دانشجویی و دانش آموزی و تألیف و تصنیف گذرانید و ه...
-
کانت میر
لغتنامه دهخدا
کانت میر. (اِخ ) کنستانتین . (از 1685 تا 1693 م .) شاهزاده ٔ ملداوی بود و او کسی است که پسرش دیمیتری که به سال 1673 متولد و به سال 1723 بدرود حیات گفته است مورخ و دانشمند و از 1710 تا 1711 شاهزاده ٔ ملداوی بود.
-
پری کانت
لغتنامه دهخدا
پری کانت . [ پْری / پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) جنسی از ماهیان اکانتوپتِر از خانواده ٔ پرسیده مشتمل بر ماهیان متوسط مستطیل و از فلس های بزرگ مستور و مخصوص دریاهای منطقه حاره اند.
-
واژههای همآوا
-
کانت
لغتنامه دهخدا
کانت . (اِخ ) امانوئل (ایمانوئل ). کانت در سال 1724 م . در کنیگسبرگ از شهرهای آلمان متولد شده است . پدرش شغل سراجی داشت و پدر و مادرش هر دو مردمانی مقدس و مهذب بودند. تمام مدت هشتاد سال زندگانی را به دانشجویی و دانش آموزی و تألیف و تصنیف گذرانید و ه...
-
جستوجو در متن
-
تلزز
لغتنامه دهخدا
تلزز. [ ت َ ل َزْ زُ ] (ع مص ) شدة التصاق . (بحر الجواهر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و متی کانت العظام اکثر تلززا کانت منفعتها ابلغ . (ابن البیطار، یادداشت ایضاً).
-
ذوالرأس
لغتنامه دهخدا
ذوالرأس . [ذُرْ رَءْس ْ ] (اِخ ) لقب جریربن عطیةبن الخطفی . و نام او حذیفةبن بدر است . قیل له ذلک ، لجمة کانت له .
-
فعلة
لغتنامه دهخدا
فعلة. [ ف َ ل َ ] (ع اِ) یکبار از کاری : کانت منه فعلة حسنة او قبیحة. (اقرب الموارد).
-
ناعر
لغتنامه دهخدا
ناعر. [ ع ِ ] (اِخ ) موضع کانت فیه وقعة للمسلمین و اهل الردة فی ایام ابی بکر. (معجم البلدان ).
-
مجاولات
لغتنامه دهخدا
مجاولات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) گردش در جنگ و در کشتی . گویند کانت بینهم مجاولات . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجاولة شود.
-
ضجعة
لغتنامه دهخدا
ضجعة. [ ض ِ ع َ ] (ع اِ) سستی . (منتهی الارب ). کَسَل . || نوعی از خوابیدن بپهلو. هیئت اضطجاع . (منتخب اللغات ). هیئت بر پهلو خفتن . یقال : هو حسن ُالضجعة. و فی الحدیث کانت ضجعته صلی اﷲ علیه و سلم اَدماً حشوها لیف ؛ یعنی فرشی که بر آن می خفت . (منتهی...
-
تافه
لغتنامه دهخدا
تافه . [ ف ِه ْ ] (ع اِ) چیز حقیر و اندک . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حدیث : کانت الید لاتقطع فی الشی ٔ التافه . (منتهی الارب ).
-
ضغیفة
لغتنامه دهخدا
ضغیفة. [ض َ ف َ ] (ع اِ) نضارت و تازگی تره . یقال : ضغیفة من بقل ؛ اذا کانت الروضة ناضرة متخیلة. (منتهی الارب ).
-
ضمنة
لغتنامه دهخدا
ضمنة. [ ض ُ ن َ ] (ع اِمص ) بیماری . برجاماندگی از مرض . گویند: به ضمنة؛ ای زمانة، و کانت ضمنة فلان اربعة اشهر. (منتهی الارب ).