کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کویت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کویت
لغتنامه دهخدا
کویت . [ ک ُ وَ ] (اِخ ) دولتی است مستقل و به جز «منطقه ٔ بیطرف » که بالغ بر 5700 کیلومتر مربع است در حدود 15000 کیلومتر مربع مساحت دارد. در انتهای شمال غربی خلیج فارس و بین کشورهای عراق و عربستان واقع است و جمعیت آن اعم از شهرنشین و چادرنشین به 2500...
-
جستوجو در متن
-
صباح
لغتنامه دهخدا
صباح . [ ص َ ] (اِخ ) وی جد شیوخ کویت مشهور به آل صباح و نخستین کس از این خاندان است که به امارت رسید. صباح از مردم بنی عنیزة است . او ابتدا در خیبر سکونت داشت سپس با قوم خود به کویت شد و امارت یافت در حدود سال 1200 هَ . ق . / 1785 م . درگذشت . (الاع...
-
مبارک
لغتنامه دهخدا
مبارک . [ م ُ رَ ] (اِخ ) (1254 - 1334 هَ . ق .) ابن صباح بن جابربن عبداﷲبن صباح از اهل عنزة است که به امارت کویت رسید و در آنجا حکومت مستقل ایجاد کرد. مدرسةالمبارکة که در کویت بنام او نام گذاری شده از آثار او است . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 832).
-
عبابید
لغتنامه دهخدا
عبابید. [ ع َ ] (اِخ ) عشیره ای است از ذوی عیاض از قبیله ٔ عوازم که مسکن آنها نزدیک مُطیر و عُجمان بین کویت و ساحل خلیج فارس است . (از معجم قبائل العرب ).
-
ظریفی
لغتنامه دهخدا
ظریفی . [ ظَ ] (اِخ ) (محمدبیگ ) از مردم ساوه و مرید حریفی است به زمان شاه طهماسب صفوی . وی به هندوستان رفت و بدانجا حرمت بسیار دید. این بیت از اوست :دوش غوغای سگان تو به گوشم آمدمُردم از رشک که آیا که گذشت از کویت .
-
شش روزه
لغتنامه دهخدا
شش روزه . [ ش َ / ش ِ زَ /زِ ] (ص نسبی ) منسوب به شش روز. در عرض شش روز. || عبارت از عالم که از عرش تا فرش در شش روز ساخته شده است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : قبله ٔ نه چرخ به کویت در است عنبر شش روزه به مویت در است .نظامی .
-
فلک المحیط
لغتنامه دهخدا
فلک المحیط. [ ف َ ل َ کُل ْ م ُ ] (ع اِ مرکب ) فلک الافلاک . فلک اطلس . فلک الاعظم . فلک الاقصی . فلک نهم . عرش : گردد فلک المحیط کویت گر دست تو صولجان ببینم .خاقانی .
-
اعتبار یافتن
لغتنامه دهخدا
اعتبار یافتن . [ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) ارزش یافتن . قدر و منزلت پیدا کردن : حریم گلشن کویت نشد نشیمن مانیافتیم دریغ اعتبار خار و خسی .اوجی نطنزی (از ارمغان آصفی ).
-
بویان
لغتنامه دهخدا
بویان . (نف ) بوی کننده . (برهان ) (آنندراج ). بوی کننده و دارای بوی . (ناظم الاطباء) : نور ظلمت ز بویه ٔ قدمت خاک کویت چو عاشقان بویان .انوری .
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن مبارک آل الصباح . امیر و فرمانروای کویت و رئیس قبائل آن دیار بوده است . او بسال 1290 هَ .ق . تولد یافت و در زمان پدر خود فرمانده کل سپاه بود و در بسیاری از جنگها شخصاً شرکت کرد. بعد از پدر جانشین وی شدو حکمران کویت گردید و بخ...
-
فال زدن
لغتنامه دهخدا
فال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن . طالعبینی : بر قرعه ٔ چار حد کویت فالی زنم ازبرای رویت . نظامی .به فرخندگی فال زن ماه و سال که فرخ بود فال فرخ به فال . نظامی .از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش زده ام فالی و فریادرسی می آید. حافظ.رجوع به ف...
-
رسوا گشتن
لغتنامه دهخدا
رسوا گشتن . [ رُس ْ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) رسوا گردیدن . رسوا شدن . مفتضح گشتن : بر سر کوی تو هرگاه که پیدا گشتم سگ کویت به فغان آمد و رسوا گشتم . محتشم کاشانی (از ارمغان آصفی ).و رجوع به رسوا شدن و رسوا گردیدن شود.
-
شتیات
لغتنامه دهخدا
شتیات . [ ] (اِخ ) بطنی است از صعران و سامةالهلال ، از بریة از قبیله ٔ مطیر که منازل ایشان ، از مرز کویت تا خلیج فارس و از ناحیه ٔ مغرب تا نزدیک قصیم و دیار عجمان و از طرف جنوب تا دیار بنی خالد امتداد دارد. (از معجم قبایل العرب ج 2 ص 581).
-
شو
لغتنامه دهخدا
شو. [ ش َ / شُو ] (اِ) شب است که عربان لیل خوانند، چه در فارسی بای ابجد و واو بهم تبدیل می یابند. (برهان ). بیشتر اهل تبرستان چنین تکلم کنند. (انجمن آرا) : چو روچ آیه بگردم گرد گیتی (کویت )چو شو آیه (گرده ) به خشتی وانهم سر.باباطاهر (از حاشیه ٔ برهان...