کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوکلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوکلان
لغتنامه دهخدا
کوکلان . (اِ) سرو کوهی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از فرهنگ فارسی معین ).
-
کوکلان
لغتنامه دهخدا
کوکلان . [ کو ک َ ] (اِخ ) طایفه ای از ترکمانان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). طوایف ترکمن به دو دسته تقسیم می شوند: اول ، ترکمنهای یموت که پانزده تیره اند... دوم ، ترکمنهای کوکلان که بیست وهفت تیره اند و تیره های مهم آن : کرخ ، قرابی خان ، آی درویش ...
-
جستوجو در متن
-
یموت
لغتنامه دهخدا
یموت . [ ی َ ] (اِخ ) نام ایل و طایفه ای است از ترکمانان در مشرق دریای مازندران ، چنان که کوکلان . (یادداشت مؤلف ).
-
کنگر
لغتنامه دهخدا
کنگر. [ ک ُ گ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوکلان است که در بخش مرکزی شهرستان گنبدکاوس واقع است و 160 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تنگ راه
لغتنامه دهخدا
تنگ راه . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوکلان است که در بخش مرکزی شهرستان گنبدکاوس واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
خوجه لر
لغتنامه دهخدا
خوجه لر. [ ج ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس با 350 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
باینال
لغتنامه دهخدا
باینال . (اِخ ) دهی از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس . سکنه ٔ آن 120 تن ، آب آن از رودخانه ٔ دوچای ، محصول آن برنج ، غلات و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
چات
لغتنامه دهخدا
چات . (اِخ ) محلی در مرز ایران و روسیه به گرگان و رود اترک ازاین جا تا خلیج حسینقلی سرحد ایران محسوب می شود و سپس خط مرزی بطرف شمال منحرف میگردد. دهی است در مرز ایران و روسیه واقع بین مقر طایقه ٔ یاموت و کوکلان .
-
دلی
لغتنامه دهخدا
دلی . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس با 180 تن سکنه . واقع در 63 هزارگزی شمال شرقی گنبدقابوس و 3 هزارگزی قودنه . آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
بش اولی
لغتنامه دهخدا
بش اولی . [ ب ِ اِوْ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس . سکنه 150تن . آب از رودخانه تنک راه . محصول برنج ، غلات ، حبوب و صیفی . شغل اهالی زراعت و گله داری ، صنایع دستی ، بافت پارچه های ابریشمین و نمدمالی . (از فرهنگ جغرافیایی ...
-
خاندوشن
لغتنامه دهخدا
خاندوشن . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس . این ناحیه در 30 هزارگزی خاور کلاله قرار دارد. منطقه ای است کوهستانی و جنگلی با آب و هوای معتدل که 26 تن سکنه ٔ سنی مذهب و ترک زبان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
عرب پوران
لغتنامه دهخدا
عرب پوران . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس ناحیه ای دشتی است . هوای آن معتدل است . 150 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ پنج ارخ تأمین میشود.محصولاتش برنج و غلات و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است ....
-
کالپوش
لغتنامه دهخدا
کالپوش . (اِخ ) نام چمنی است نزدیک به بجنورد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 178). چمنی بزرگ و وسیع در کثرت آب و علف مثل است . از سمتی به گرگان و از سمتی به جاجرم و از جانبی به نردین و از طرف دیگر به فرنگ فارسیان محدود است . کوهستانی است . و چشمه های خوشگوا...
-
امان خوجه
لغتنامه دهخدا
امان خوجه . [ اَ خ ُ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس واقع در ده هزارگزی باختر کلاله . در دشت واقع شده و هوایش معتدل است و 70 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و قنات تأمین میشود. محصولش برنج و غلات و کمی ابریشم و صیفی و ح...