کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوکا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوکا
لغتنامه دهخدا
کوکا. [ ک ُ ] (اِ) نامی است اسپانیولی که از زبان بومیان آرژانتینی گرفته شده است . درختچه ای است از گیاهان بومی پرو که از آن کوکائین تهیه کنند. مدخل استخراج شده از برگ این گیاه را هم نامند. (از لاروس ). درختچه ای است به ارتفاع بین یک تا سه متر از تیره...
-
کوکا
لغتنامه دهخدا
کوکا.[ ک َ ] (هزوارش ، اِ) بر وزن و معنی غوغا باشد که صدا و آواز بسیار بلند است . (برهان ). به معنی آواز بلندو در فرهنگ رشیدی به ضم نوشته . اصح به فتح است ، زیرا که این همان غوغا و فریاد است که غین با کاف تبدیل یافته چنانکه کیقباد (ظ: قباد) کواد شده ...
-
جستوجو در متن
-
پالمیرا
لغتنامه دهخدا
پالمیرا. (اِخ ) شهری به کلمبیا واقع در دره ٔ کوکا دارای 27000 تن سکنه .
-
شبکو
لغتنامه دهخدا
شبکو. [ ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شب کوک . شب کوکه . شب کوکا. گدایی را گویند که شبها بر پشته یا درختی که در میان محله واقع باشد برآید و به آواز بلند نام مردم محل رابرد و دعا کند تا به او صدقه دهند. (فرهنگ نظام ).
-
شبکوکا
لغتنامه دهخدا
شبکوکا. [ ش َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبکو. شبکوک . شبکوکه . به معنی شبکوک است که گدایی بالای منار باشد. (برهان قاطع) : به شاخ گلبنان آن شوریده بلبل چه شبکوکا زند تا صبح کوکا. غضایری رازی .و رجوع به شبکو و شبکوک شود.
-
پاست
لغتنامه دهخدا
پاست . [ ت ُ ] (اِخ ) شهری به کلمبیا در ایالت کوکا، مرکز ناحیه ای به همین نام بر دامنه ٔ کوه آتش فشان گالرا. دارای 11000 تن سکنه و آن بسال 1539م .945/ هَ . ق . بنا شده است .
-
کوکائین
لغتنامه دهخدا
کوکائین . [ ک ُ ] (اِ) ماده ٔ سمی مخدر که از گیاه کوکا گرفته می شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).مأخوذ از کلمه ٔ کوکا. آلکالوییدی است که از برگ درختچه ٔ کوکا به دست آورند و یکی از داروهای بی حس کننده ٔ موضعی است ، ولی استعمال ممتد این دارو منتهی به ...
-
پوپایان
لغتنامه دهخدا
پوپایان . [ پ ُ ] (اِخ ) شهری در کلمبیا، کرسی ایالت کوکا (آمریکای جنوبی ) نزدیک ریومولینو ، در 370 هزارگزی جنوب غربی بوگوته و در ارتفاع 1666 گز از سطح دریا در نزدیکی دو کوه آتش فشان در محلی بسیار شاعرانه جای دارد دارای 10000 تن سکنه ، دانشگاه و دارال...
-
تئودوز اول
لغتنامه دهخدا
تئودوز اول . [ ت ِ ءُ دُ زِ اَوْ وَ ] (اِخ ) فلاویوس . تئودوز (تئودوسیوس ) بزرگ ، امپراتور روم که در سال 346 م . در «کوکا» (اسپانی ) متولد شد و بسال 395 در حوالی میلان درگذشت . ابتدا در خدمت پدرش کنت تئودوز بفرماندهی «مزی » رسید ولی پس از محکومیت پدر...
-
ملتوی
لغتنامه دهخدا
ملتوی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) پیچیده و پیچ درپیچ شونده . (غیاث ) (آنندراج ). تافته و دوتاه شده و خمیده و کج و پیچیده و پیچ درپیچ . (ناظم الاطباء). به هم پیچیده . در هم پیچیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و کوکا ایلکای با لشکرهایی همه پیچ و کین از راه...
-
ژغار
لغتنامه دهخدا
ژغار. [ ژَ ] (اِ) سختی . (برهان ). مقابل سستی . استحکام . درشتی . صلابت . || سختی و محنت . (آنندراج ). || گیاهی که بدان جامه رنگ کنند. (برهان ). زغار. (آنندراج ). رجوع به زغار شود. || غازه . (آنندراج ). || زنگ و چرک فلزات : توشان زیر زمین فرسوده کردی...
-
غوغا
لغتنامه دهخدا
غوغا. [ غ َ / غُو ] (اِ) شور و مشغله . (فرهنگ رشیدی ). شور و مشغله و فریاد و فغان که در وقت حادثه و بلایا از ازدحام و خروج خلق برآید حتی فریاد سگان به یکبار، و پیداست که غو بمعنی فریاد و نعره است ، و «غا» مبدل «گا» بمعنی جایی که غو و فریاد بسیار، و م...