کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوچی
لغتنامه دهخدا
کوچی . (اِخ ) دومین از خانان آق اردو از خاندان اردا (679-701 هَ . ق .). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). یکی از خانان آق اردو است که موفق شد نواحی غزنه و بامیان را که گاهی مطیع اولوس جغتای و زمانی به دست ایلخانان ایران بوده به تصرف خود بیاورد. (از طبقات ...
-
کوچی
لغتنامه دهخدا
کوچی . [ ک ُ ] (اِ) کوچ . لرک . نام درختی است در جنگلهای مازندران و گیلان . (از جنگل شناسی کریم ساعی ص 186). رجوع به کوچ و لرک شود.
-
جستوجو در متن
-
نظرآباد
لغتنامه دهخدا
نظرآباد. [ ن َ ظَ ] (اِخ ) ده کوچی است از دهستان شیبکوه بخش مرکزی شهرستان فسا. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 شود.
-
کوچکلوک
لغتنامه دهخدا
کوچکلوک . [ ] (اِخ ) کوچی خان . فرزند ارشد شیبک خان . از پادشاهان ازبک و معاصر صفویه بوده است . وی 28 سال پادشاهی کرد و بین او و شاه طهماسب اول پس از چند بار زد و خورد آشتی برقرار شد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کهل
لغتنامه دهخدا
کهل . [ ک ُ / ک ُ هَُ ] (اِ) درختی جنگلی در لاهیجان ، و نام دیگر آن لارک و لرک است . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوچی یا کوچ ، در لاهیجان و دیلمان و شهسوار، کُهُل در رامسر، «سیاکهل »، در مازندران و گرگان ، لرک و لارک و در مینودشت ، قرقره . (جنگل ش...
-
آق اردو
لغتنامه دهخدا
آق اردو. [ اُ ](اِخ ) نام طایفه ای که از 1226 تا 1428 م . بر دشت قبچاق شرقی یعنی جانب مغرب سیراردو تسلط داشته اند، مقابل گوگ [ کبود ]اردو که نام قسمت دست چپ قبائل مطیع باتو بود. قبایل آق اردو همیشه بر طوائف گوگ اردو چیره بودند و گاهی نیز بر سایر شعب ...
-
کوچ
لغتنامه دهخدا
کوچ . (اِخ ) نام طایفه ای ازصحرانشینان . (برهان ). طایفه ای هستند دزد و راهزن و خونریز و آنها را کوچ و بلوچ خوانند و این طایفه در نزدیکی کرمان و بم و نرماشیر و سیستان تا ولایت سند سکنی ̍ دارند. (آنندراج ). کوفج . کفج . کوفچ ، کوفچ در پارسی به معنی کو...
-
جنگل
لغتنامه دهخدا
جنگل . [ ج َ گ َ ] (اِ) زمین وسیعی پر از درختهای انبوه . جای پر درخت و بیشه و وسعت زیادی از زمین مشجر. (ناظم الاطباء). اجتماع درختهای زیاد در یک محل بطوری که بپوشانند زمین را و زمینی که پوشیده شده باشد از درخت و نی و علف . (ناظم الاطباء). در جنگل معم...
-
لرک
لغتنامه دهخدا
لرک . [ ل َ ] (اِ) درختی است از تیره ٔ ژوگلانداسه ازجنس پتروکاریا و یک نمونه ٔ آن پتروکاریافراکزینی فلیا در جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران موجود است و از جلگه تا ارتفاع هزار گز از سطح دریا میروید. این درخت در خاک ژرف و خنک بهتر میروید از این رو در کن...
-
کوچ کردن
لغتنامه دهخدا
کوچ کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از منزلی به منزل دیگر نقل و تحویل کردن را گویند. (برهان ). رحلت کردن از منزلی به منزل دیگر. حرکت نمودن و نقل مکان کردن . رحلت نمودن و نقل مکان کردن . (ناظم الاطباء). رحلت کردن . مهاجرت کردن . منتقل شدن افراد ایل یا لش...
-
لبان
لغتنامه دهخدا
لبان . [ ل ُ ] (اِ) از یونانی لیبانوس و لاتینی اُلیبانوس . کندر که صمغی است . (منتهی الارب ). کندر. (اختیارات بدیعی ). کندر و آن نوعی از علک است . علک . (دهار). معرب از لیبانوس یونانی و آن کندر است . (فهرست مخزن الادویه ). کندر دریایی . (برهان قاطع د...
-
اردا
لغتنامه دهخدا
اردا. [ اُ ] (اِخ ) (خاندان ...) یکی از قبایل آق اردو. چون باتو مقتدرترین پسران جوجی بود، اردا پسرش هم که جانشین او گردید وممالک ماورای سیحون را به ارث یافت عملاً به ریاست خاندان جوجی شناخته شد. قلمرو اردا قسمت غربی سیراردوبود و این قسمت را آق اردو ی...
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . (معرب ، اِ) واحد مسافت . در روم قدیم برابر 1620 یارد انگلیسی و معادل با 1482 متر فرانسوی یا یک میل و نیم ایرانی موافق مقادیر جدید می باشد. مقدار منتهای درازی بصر از زمین . ج ، امیال و میول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مد بصر. ...
-
دود
لغتنامه دهخدا
دود. (اِ) جسمی بخارشکل شبیه به ابر که از اجسام در حین احتراق متصاعد می گردد. (ناظم الاطباء). جسمی تیره و بخاری شکل و شبیه ابر که به سبب سوختن اشیاء پدید آید و به هوا رود. بخاری تیره که از سوخته خیزد. (یادداشت مؤلف ). ترجمان دخان ، و زلف و گیسو و سنب...