کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوچکی
لغتنامه دهخدا
کوچکی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص ) صغر و خردی . (ناظم الاطباء). خردی . صغیری . (فرهنگ فارسی معین ). صغر.مقابل بزرگی و عظم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قلظقه ؛ کوچکی اندام . (منتهی الارب ). || کم وسعتی . کم حجمی . || اندکی . قلت . || کم سنی . (فرهنگ فارس...
-
واژههای مشابه
-
کوچکی کردن
لغتنامه دهخدا
کوچکی کردن . [ چ َ / چ ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) فرمانبرداری کردن . اطاعت کردن . در مقامات پایین از دستورها و اوامر مافوق پیروی کردن .- امثال :آدم تا کوچکی نکند به بزرگی نمی رسد ؛ برای نیل به درجه ٔ بزرگی و فرماندهی باید از اطاعت وفرمانبرداری شروع کرد. (...
-
جستوجو در متن
-
ساغند
لغتنامه دهخدا
ساغند. [ غ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است در بشرویه . رجوع به ساقند شود.
-
پالماریا
لغتنامه دهخدا
پالماریا. (اِخ ) جزیره ٔ کوچکی است در خلیج ژن .
-
کجنال
لغتنامه دهخدا
کجنال . [ ک َ ] (اِ) توپ کوچکی که بر روی فیل بار کنند. (ناظم الاطباء).
-
شهداد
لغتنامه دهخدا
شهداد. [ ش َ ] (اِخ ) رود کوچکی در ناحیت کرمان . (یادداشت مؤلف ).
-
فاله
لغتنامه دهخدا
فاله . [ ل َ ] (اِخ ) شهر کوچکی در نزدیکی ایذه در خوزستان . (از معجم البلدان ).
-
تبانه
لغتنامه دهخدا
تبانه . [ ت َب ْ بان َ ] (اِخ ) ده کوچکی است بظاهر قاهره . (از تاج العروس ).
-
تدرک صویی
لغتنامه دهخدا
تدرک صویی . [ ] (اِخ ) نهر کوچکی است بر ساحل اناطولی . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تارتان
لغتنامه دهخدا
تارتان . (اِخ ) کشتی کوچکی در بحر روم دارای دکلی بزرگ و بادبان ها.
-
ترانوا
لغتنامه دهخدا
ترانوا. [ ت ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در جزیره ٔ ساردنی . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
دخاخیل
لغتنامه دهخدا
دخاخیل . [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دُخَّل ، پرده کوچکی است . (اقرب الموارد).
-
روسماوری
لغتنامه دهخدا
روسماوری . [ س َ وَ ] (اِ مرکب ) پارچه ٔ کوچکی که بر روی سماور می افکنند.