کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچه گلبار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کوچه گرد
لغتنامه دهخدا
کوچه گرد. [ چ َ / چ ِ گ َ] (نف مرکب ) آن که در کوچه ها بگردد و اکثر این قسم مردم رند و حسن پرست و تماشایی می باشند. (آنندراج ). آن که در محله ها و کوچه ها گردد (غالباً این نوع کسان رند و حسن پرست اند). (فرهنگ فارسی معین ) : طفل اشکم کوچه گردآستین از ...
-
کوچه گردی
لغتنامه دهخدا
کوچه گردی . [ چ َ / چ ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت کوچه گرد. محله گردی . (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : یا کوچه گردی می شود یا خانه داری ؛ به سرزنش به زنانی که بسیار به مهمانی و گردش روند، گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| طوافی . || خانه بدوش...
-
کوچه مشگ
لغتنامه دهخدا
کوچه مشگ . [ چ ِ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلماس که در شهرستان خوی واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
سلامت کوچه
لغتنامه دهخدا
سلامت کوچه . [ س َ م َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) استحکامات لشکری و جنگی . (ناظم الاطباء). مورچال . (آنندراج ).
-
یک کوچه
لغتنامه دهخدا
یک کوچه . [ ی َ / ی ِ چ َ / چ ِ ] (ق مرکب ) آن مقدار راه که مسافت یک کوچه داشته باشد. (آنندراج ). مسافتی معادل درازای یک کوچه : با عقل گشتم یک سفر یک کوچه راه از بی کسی شد ریشه ریشه دامنم از خار استدلالها.صائب (از آنندراج ).
-
شاه کوچه
لغتنامه دهخدا
شاه کوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کوچه ٔ بزرگ که کوچه های کوچک دیگر بدان پیوندد. (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح بنایان راه بزرگ کوره در زیر حمام که سایر راه ها بدان متصل شود. (یادداشت مؤلف ).
-
پس کوچه
لغتنامه دهخدا
پس کوچه . [ پ َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کوچه ٔ کوچکتری که به کوچه ٔ دیگر پیوسته است .
-
کوچه یافت-ن
لغتنامه دهخدا
کوچه یافت-ن . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) راه یافتن . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
کوچه بند کردن
لغتنامه دهخدا
کوچه بند کردن . [ چ َ / چ ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سد و بند کردن سر کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین ) : شهر را کوچه بند کرده به محارست مشغول شدند. (عالم آرا از فرهنگ فارسی معین ). || نشان کردن و علامت گذاردن حد کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین ).
-
کوچه روشن کن
لغتنامه دهخدا
کوچه روشن کن . [ چ َ / چ ِ رَ / رُو ش َ ک ُ ] (نف مرکب ) روشن کننده ٔ کوچه .- امثال :ای آقای کمرباریک کوچه روشن کن و خانه تاریک ؛ زنان به مزاح به مردی که در خانه ترشرویی کند و در بیرون خانه گشاده روی و خندان باشد، گویند. (از امثال و حکم ).