کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوود
لغتنامه دهخدا
کوود. [ ک َ وو ] (ص ) بر وزن و معنی کبود است و آن رنگی باشد معروف و آسمان بدان رنگ است . (برهان ) (آنندراج ). کبود. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کبود شود.
-
واژههای مشابه
-
کؤود
لغتنامه دهخدا
کؤود. [ ک َ ئو ] (ع ص ) عقبة کؤد ؛ پژ دشوار. (منتهی الارب ). پژ دشوارگذار. (ناظم الاطباء). کوه و کتلی که سخت و دشوار بر آن توان رفتن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کؤد
لغتنامه دهخدا
کؤد. [ ک َ ئو ] (ع ص ) کؤود. رجوع به کَؤود شود.
-
دشواربرآی
لغتنامه دهخدا
دشواربرآی . [ دُش ْ ب َ ] (ن مف مرکب ) جایی که برآمدن بر آن دشوار باشد: صعود، عقبة؛ بالای دشواربرآی . (دهار). کؤود؛ عقبه ٔ دشواربرآی . (دهار).
-
کود
لغتنامه دهخدا
کود. [ ک َ وُ] (ص ) مخفف کبود است و آن رنگی باشد معروف . (برهان ). کبود. (ناظم الاطباء). کبود. کوود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کبود شود.
-
آبی
لغتنامه دهخدا
آبی . (ص نسبی ) برنگ آب . کبود. ازرق . نیلی . نیلگون . نیلوفری . کوود. آبیو. رنگ کبود روشن . و گاه آبی آسمانی گویند و از آن آبی سخت روشن خواهند و این همان آسمانجونی و آسمانگونه است . و آبی سیر گویند و از آن آبی پررنگ و گرفته اراده کنند و مقابل آن آبی...