کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوهانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوهانی
لغتنامه دهخدا
کوهانی . (اِخ ) دهی از دهستان بالا که در شهرستان نهاوند واقع است و 1455 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
واژههای مشابه
-
قبر کوهانی
لغتنامه دهخدا
قبر کوهانی . [ ق َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گوری که مانند خرپشته سازند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
پیچیده کوهان
لغتنامه دهخدا
پیچیده کوهان . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) دارای کوهانی نیک بررسته : علوف السنام ؛ پیچیده کوهان که گویی بچادر بسته . (منتهی الارب ).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن سعید المدنی . وی از ابوحازم روایت می کند. عقیلی می گوید: حدیث وی قابل اتباع نیست و سپس سلسله ٔ حدیث ازرق بن علی را به او میرساند بر این تقدیر که حسان بن ابراهیم از خالدبن سعید از ابی حازم ازسهل حدیث کرد که «هر چیزی را کوهانی ...
-
بالادهستان
لغتنامه دهخدا
بالادهستان . [ دِ هَِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ شهرستان نهاوند و خلاصه مشخصات آن بشرح زیر است :حدود از طرف شمال بکوه سفید وشهر نهاوند، از جنوب بکوه گرو، از خاور به بخش اشترینان شهرستان بروجرد، از باختر به پائین دهستان نهاوند. خاور و جنوب د...
-
الأم
لغتنامه دهخدا
الأم . [ اَ ءَ ](ع ن تف ) لئیم تر. فرومایه تر. ناکس تر: والخوز الأم الناس و اسقطهم نفساً. (معجم البلدان ج 3 ص 487 س 17).- امثال : الأم من ابن قرصع ؛ و ابن قرصع لئیمی بود در یمن و قرضع نیز روایت شده است . (منتهی الارب ) (مجمع الامثال ). الأم من ا...
-
که
لغتنامه دهخدا
که . [ ک ُه ْ ] (اِ) مخفف کوه ، که عربان جبل گویند. (برهان ) (آنندراج ). کوه و جبل . (ناظم الاطباء) : برکه و بالا چو چه ؟ همچون عقاب اندر هوابر تریوه راه چون چه ؟ همچو در صحرا شمال . شهید (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).ز چرخ اختر از بیم دیوانه دیوزمی...
-
کوه
لغتنامه دهخدا
کوه . (اِ) معروف است و عربان جبل خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ جبل . (آنندراج ). هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند. (ناظم الاطباء). پهلوی «کف » (کوه ، قله ٔ کوه )، ایرانی باستان «کئوفه » (کوه )، اوستا «کئو...