کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کول پزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کول پزی
لغتنامه دهخدا
کول پزی . [ ک َ وَ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کول پز. رجوع به کول پز و کول شود. || (اِ مرکب ) کوره یا جایی که کول پزند.
-
واژههای مشابه
-
کول کدیسی
لغتنامه دهخدا
کول کدیسی . [ ] (اِخ ) رجوع به پیرمحمدبن موسی شود.
-
کول کردن
لغتنامه دهخدا
کول کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، حمل کردن بار یا شخصی را بر روی شانه یا پشت . (فرهنگ فارسی معین ). بر پشت برداشتن کسی یا چیزی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کول گرفتن . کسی را بر پشت خود گرفتن و راه بردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ ج...
-
کول گرفتن
لغتنامه دهخدا
کول گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کول کردن . رجوع به کول کردن شود.
-
کول آباد
لغتنامه دهخدا
کول آباد. (اِخ ) دهی از دهستان اسحاق آباد که در بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع است و 293 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کول آباد
لغتنامه دهخدا
کول آباد. (اِخ ) دهی از دهستان کاغه که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کول پز
لغتنامه دهخدا
کول پز. [ک َ وَ پ َ ] (نف مرکب ) آنکه کَوَل پزد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کَوَل (معنی سوم ) شود.
-
کول خس
لغتنامه دهخدا
کول خس . [ خ َ ] (اِ مرکب )کوله خس . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوله خس شود.
-
کول ده
لغتنامه دهخدا
کول ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان لفمجان که در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع است و 405 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کول زرد
لغتنامه دهخدا
کول زرد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از بخش ایذه که در شهرستان اهواز واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کول عطری
لغتنامه دهخدا
کول عطری . [ ع َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایذه که در شهرستان اهواز واقع است و 117 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کول فرح
لغتنامه دهخدا
کول فرح . [ ف َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایذه که در شهرستان اهواز واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کول کیش
لغتنامه دهخدا
کول کیش . (اِ مرکب ) کوله خاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوله خس . رجوع به کوله خس و کوله خاس شود.
-
کول وی
لغتنامه دهخدا
کول وی . [ وِ ] (اِخ ) دهی از دهستان سرکانه که در بخش پاپی شهرستان خرم آباد واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).