کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کولح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کولح
لغتنامه دهخدا
کولح . [ ک َ ل َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قبیح . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
کوله
لغتنامه دهخدا
کوله . [ ک َ / کُو ل َ / ل ِ ] (ص ) خمیده . منحنی . کج . (فرهنگ فارسی معین ).- کج و کوله ؛ در تداول عامه ، کج و معوج . (فرهنگ فارسی معین ). کوله مترادف کج و از توابع آن است . کج و معوج . مجازاً به آدمهای نادرست یا بداخلاق نیز ممکن است اطلاق شود. (فر...
-
کوله
لغتنامه دهخدا
کوله . [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسین آباد که در بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کوله
لغتنامه دهخدا
کوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) با ثانی مجهول ، گوی را گویند که صیادان در آن نشینند تا صید ایشان را نبیند و دام را بکشند. (برهان ) (آنندراج ). مرادف چاله است . (آنندراج ). گوی که در آن صیاد نشیند تا او را نبیند و دام را بکشد. (فرهنگ رشیدی ) : تا کی آید به ...