کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوفتگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوفتگی
لغتنامه دهخدا
کوفتگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) صدمه و آسیب و ضرب و پایمالی و لگدکوبی و پاسپری . (ناظم الاطباء). کوفته بودن . (فرهنگ فارسی معین ). صدمت . صفت و چگونگی کوفته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و بیشتر آن از سر پراکندگی خاطر و کوفتگی طبع در قلم آورده با آن...
-
جستوجو در متن
-
کوبیدگی
لغتنامه دهخدا
کوبیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) عمل یا حالت کوبیده بودن یا شدن .کوفتگی . و رجوع به کوبیده و کوبیدن و کوفتگی شود.
-
کفتگی
لغتنامه دهخدا
کفتگی . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) کوفتگی . || صدمه . || پیچیدگی . (ناظم الاطباء).
-
کوبه کاری
لغتنامه دهخدا
کوبه کاری . [ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) کتک کاری و کوفتگی و ضرب . (ناظم الاطباء).
-
کویست
لغتنامه دهخدا
کویست . [ ک ُ ] (مص مرخم ) به معنی کوفتگی و آزار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کویستن شود.
-
سپردگی
لغتنامه دهخدا
سپردگی . [ س ِ پ ُ دَ / دِ ] (حامص ) پایمالی و کوفتگی زیر پای . (ناظم الاطباء). || حالت سفارشی بودن . || سپارش . (ناظم الاطباء).
-
صجج
لغتنامه دهخدا
صجج . [ ص ُ ج ُ ] (ع اِ) آواز کوفتگی آهن بر آهن . (منتهی الارب ).
-
تباره
لغتنامه دهخدا
تباره . [ ت َ رَ ] (اِ) آسیب و صدمه . (ناظم الاطباء). اشتینگاس این کلمه را باقید تردید بمعنی کوفتگی ، له شدن ... معنی کرده است .
-
طئة
لغتنامه دهخدا
طئة. [طِ ءَ ] (ع اِمص ) (از ماده ٔ وطی بر وزن سِعة). سپردگی . || کوفتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
صاخ
لغتنامه دهخدا
صاخ . (ع اِ) آماسیدگی استخوان از گزیدگی یا کوفتگی که اثر آن باقی باشد. || داهیه . بلا. (منتهی الارب ). و رجوع به صاخة شود.
-
صاخة
لغتنامه دهخدا
صاخة. [ خ َ ] (ع اِ) آماسیدگی استخوان از گزیدگی یا کوفتگی که اثر آن باقی باشد. || داهیه . بلا. (منتهی الارب ). و رجوع به صاخ شود.
-
تفتگی
لغتنامه دهخدا
تفتگی . [ ت َ ت َ / ت ِ ] (حامص ) گرمی .کوفتگی و تکدر. (ناظم الاطباء). رجوع به تفته شود.
-
خلج
لغتنامه دهخدا
خلج . [ خ َ ل َ ] (ع اِ) درد استخوان از ماندگی و کوفتگی و تباهی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
گوست
لغتنامه دهخدا
گوست . (اِ) کوفتگی و کوفته شده را گویند. (برهان ) (آنندراج ). اصح کوست است . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). رجوع به کوست شود. || به معنی کوس هم هست که نقاره ٔ بزرگ باشد. (برهان ) (آنندراج ).