کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کورۀ محفظهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ ] (اِ) به نقل حدودالعالم از مسکوکاتی بوده است که در سلابور از شهرهای هندوستان رایج بوده است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 70).
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ رَ / رِ ] (اِخ ) از معادن آهن است در ولایت طارمین و قزوین . (از نزهةالقلوب چ لیدن ص 202).
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ رَ / رِ ] (ص ) کور حقیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کور معهود: شیطان کوره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || هر چیز خرد و دقیق و کوچک . (ناظم الاطباء). سخت خرد. سخت ناچیز: ده کوره ستاره کوره . نخودچی کوره . (نخودچی سخت و ریز). (یادداشت ب...
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودبار که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 308 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت که در بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد واقع است و 142 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ ک َ / کُو رَ / رِ ] (اِ) زمینی را گویند که آن را سیلاب کنده باشد و بدان سبب گودها در آن بهم رسیده و پر گل و لای باشد. (برهان ). زمینی که سیلاب آن را کنده و پست و بلند گشته و پر گل و لای باشد. (ناظم الاطباء). سیلاب کنده و زمین گوشده و گل در ا...
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ ک ِ رَ ] (هندی ،اِ) کادی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کادی شود.
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ ک ِ وِ رِ / ک َ وَ رِ ] (اِ) همان کبره است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). رجوع به کبره ، کبره بستن و دیگر ترکیب های این کلمه شود.
-
گربه کوره
لغتنامه دهخدا
گربه کوره . [ گ ُ ب َ/ ب ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رجوع به گربه ٔ کور شود.
-
کوره ٔ اردشیر
لغتنامه دهخدا
کوره ٔ اردشیر. [ رَ / رِ ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) رجوع به مدخل بعد شود.
-
کوره ٔ اردشیرخوره
لغتنامه دهخدا
کوره ٔ اردشیرخوره . [ رَ / رِ ی ِ اَدَ خوَرْ / خُرْ رَ ] (اِخ ) یکی از پنج کوره ٔ ولایت فارس است . این کوره منسوب است به اردشیربن بابک و مبداء به عمارت فیروزآباد کرده است . (از فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 132). رجوع به همان مأخذ صص 132-141 شود.
-
کوره ٔ اصطخر
لغتنامه دهخدا
کوره ٔ اصطخر. [ رَ / رِ ی ِ اِطَ ] (اِخ ) یکی از پنج کوره ٔ ولایت پارس است : اصل این کوره اصطخر است و این اصطخر اول شهری است که در پارس کرده اند و آن را گیومرث بنا کرده است و بسط این کوره جمله پنجاه فرسنگ طول است در پنجاه فرسنگ عرض و حد این کوره از ی...
-
کوره ٔ حدادی
لغتنامه دهخدا
کوره ٔ حدادی . [ رَ / رِ ی ِ ح َدْ دا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کوره ٔ آهنگری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوره ٔ آهنگری ذیل ترکیب های کوره شود.
-
کوره ٔ دارابجرد
لغتنامه دهخدا
کوره ٔ دارابجرد. [ رَ / رِ ی ِ ج ِ ] (اِخ ) یکی ازپنج کوره ٔ ولایت پارس است . این کوره منسوب است به دارای بزرگ پسر بهمن بن اسفندیار. دارابجرد را دارابن بهمن بنا کرده است . شهری مدور چنانکه به پرگار کرده اند و حصاری محکم در میان شهر و خندقی که به آب م...