کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کورک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کورک
لغتنامه دهخدا
کورک . [ رَ ] (اِ) در تداول عامه ، جوشهای چرکی کم و بیش برجسته ٔ روی پوست که در نقاط مختلف پوست بدن پدید آیند. کورک معمولاً دارای مرکزی سفیدرنگ و پر از چرک و اطراف آن ملتهب و قرمزرنگ است . دمل کوچک . دانه ٔ چرکی . (فرهنگ فارسی معین ). دمل کوچک . دمل ...
-
کورک
لغتنامه دهخدا
کورک . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چرداول که در بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
کورک
لغتنامه دهخدا
کورک . [ ک َ وَ / ک َ / کُو رَ ](اِخ ) نام جمعی از کفار باشد. (برهان ). نام گروهی از کفار کتور که در هندوستان باشند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ظاهراً مصحف گورک ،گبرک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به گبر شود.
-
کورک
لغتنامه دهخدا
کورک . [ ک َ وَ / ک َ / کُو رَ / ک َ وَ رَ ] (اِ مصغر) به معنی کورز است که میوه و بار کبر باشد. (برهان ).به معنی کورزه است . (از آنندراج ) (از انجمن آرا). (از: کور، کبر + ک ، پسوند تصغیر). با کورزه و کورز مقایسه شود، به شیرازی «کورک کازرونی ». (از حا...
-
کورک
لغتنامه دهخدا
کورک . [ کُرْ ] (اِخ ) شهر و بندری است درایرلند که 77900 تن سکنه دارد. در این شهر، صنایع فولاد و کشتی سازی و تصفیه ٔ نفت دایر است . (از لاروس ).
-
کورک
لغتنامه دهخدا
کورک .[ ک َ وَ / ک َ رَ ] (اِخ ) نام موضعی هم هست نزدیک به هرمز. (برهان ). نام موضعی است نزدیک به هرمز فارس که قریب به خلیج عمان باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
واژههای مشابه
-
کورک پشته
لغتنامه دهخدا
کورک پشته . [ رَ پ ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیلان که در بخش گیلان شهرستان شاه آباد واقع است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
باب کورک
لغتنامه دهخدا
باب کورک . [ ] (اِخ )یکی از دروازه های شهر شوشتر. (ابن اثیر ج 7 ص 128).
-
حسن کورک زاده
لغتنامه دهخدا
حسن کورک زاده . [ ح َ س َ ن ِ رَ دَ / دِ ] (اِخ ) ابن معروف پزشک خاص سلطان . او راست : «خمسه ٔ دستوریه » ودر 216 هَ . ق . درگذشت . (هدیة العارفین ج 1 ص 301).
-
جستوجو در متن
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َس َ ] (اِخ ) ابن معروف . رجوع به حسن کورک زاده شود.
-
منستر
لغتنامه دهخدا
منستر. [ م ُ ت ِ ] (اِخ ) مونستر. ولایتی در کشور جمهوری ایرلند است که 858700 تن سکنه دارد و مرکز کورک است . (از لاروس ).
-
کورزه
لغتنامه دهخدا
کورزه . [ ک َ وَ زَ / زِ ] (اِ مصغر) اسم فارسی خرنوب شامی است . (فهرست مخزن الادویه ). بمعنی کورز است که میوه و بار کبر باشد و کبر رستنیی بود خاردار و خرنوب شامی همان است . کورک .(از برهان ). میوه و بار کور (کبر). (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کبر، ...
-
پناور
لغتنامه دهخدا
پناور. [ پ َ وَ ] (اِ) صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی کورک است که در عربی آن را دُمَل گویند و آنندراج این کلمه را با آن معنی از شعوری نقل کرده است و به شعوری اعتمادی نیست .