کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوره راه کوره جاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جاده کوب
لغتنامه دهخدا
جاده کوب . [ جادْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) چیزی که با آن راه صاف کنند: ماشین جاده کوب . چرخ راه کوب .
-
جاده سازی
لغتنامه دهخدا
جاده سازی . [ جادْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) راه سازی . احداث جاده . عمل آنکه راه سازد.
-
جاده کوبی
لغتنامه دهخدا
جاده کوبی . [ جادْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) راه صاف کردن . عمل آنکه جاده را کوبد.
-
مجبة
لغتنامه دهخدا
مجبة. [ م َ ج َب ْ ب َ ](ع اِ) جاده ٔ راه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جاده و راه روشن و صاف . (ناظم الاطباء).
-
جاده کشیدن
لغتنامه دهخدا
جاده کشیدن . [ جادْ دَ / دِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) راه ساختن . راه درست کردن .
-
راه کوب
لغتنامه دهخدا
راه کوب . (نف مرکب ) کوبنده ٔ راه . که راه را بکوبد. که راه را تسطیح کند. که راه را هموار سازد. || جاده کوب . جاده صاف کن ، و آن برماشینهای خاص با وزن بسیار سنگین اطلاق میشود که در تسطیح و کوبیدن راهها بکار برند. (یادداشت مؤلف ).
-
جاده کوبیدن
لغتنامه دهخدا
جاده کوبیدن . [ جادْ دَ / دِ ] (مص مرکب ) جاده کوبی . راه هموار و استوار ساختن . || در تداول عوام :فلان جاده را کوبیده ؛ یعنی بر اوضاع مسلط شده است .
-
جاده ٔ خاکی
لغتنامه دهخدا
جاده ٔ خاکی . [ جادْ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه خاکی . جاده ای که با وسائل فنی ساخته نشده باشد. مقابل جاده ٔاسفالتی . در تداول عامه بمزاح بر پیاده اطلاق شود.
-
راه ساز
لغتنامه دهخدا
راه ساز. (نف مرکب ) سازنده ٔ راه . بناکننده ٔ راه . که بکار کشیدن راه پردازد. که عمل او ساختن جاده و راه است . و رجوع به راهسازی شود.
-
شاه کوچه
لغتنامه دهخدا
شاه کوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کوچه ٔ بزرگ که کوچه های کوچک دیگر بدان پیوندد. (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح بنایان راه بزرگ کوره در زیر حمام که سایر راه ها بدان متصل شود. (یادداشت مؤلف ).
-
اعتذال
لغتنامه دهخدا
اعتذال .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) بر جاده راه رفتن . (منتهی الارب ). بر جاده رفتن . (ناظم الاطباء). || میانه روی کردن . || دیگر باره تیر انداختن . || نکوهش پذیرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جاده ٔ خوابیده
لغتنامه دهخدا
جاده ٔ خوابیده . [ جادْدَ / دِ ی ِ خوا / خا دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه دور و دراز بر قیاس راه خوابیده : جاده ٔ خوابیده داند پای شوقم برق رادست کوتاه مرا هر جا عنان گردد بلند.سعیدالدین راقم (از آنندراج ).
-
جاده ٔ کوبیده
لغتنامه دهخدا
جاده ٔ کوبیده . [ جادْ دَ / دِ ی ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) راه صاف شده . جاده ٔ شوسه و کوبیده شده .
-
ژارویل
لغتنامه دهخدا
ژارویل . [ ژارْ ] (اِخ ) نام دهستان مورت و موزل از ایالت نانسی دارای راه آهن و 5270 تن سکنه . بدانجا کوره های مرتفعی برای ذوب فلزات هست .
-
برین
لغتنامه دهخدا
برین . [ ب ِ ] (اِ) هر سوراخ را گویند عموماً، و سوراخ تنور را خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). سوراخ زیر تنور و کوره و دمگاه و غیره . (یادداشت دهخدا). برینه . || درِ تنور. (ناظم الاطباء). || آب نتن و راه فاضل آب . (ناظم الاطباء).