کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کورانی
لغتنامه دهخدا
کورانی . [ ] (ص نسبی ) منسوب است به کوران از روستاهای اسفرایین . (از انساب سمعانی ). رجوع به کوران شود.
-
کورکورکی
لغتنامه دهخدا
کورکورکی . [ رَ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) راه رفتن آهسته و بااحتیاط در تاریکی چون کوران .
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن کوران . از متکلمان جبری (مجبره ) است . (ابن الندیم ).
-
پلماس کردن
لغتنامه دهخدا
پلماس کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دست مالیدن به هر سوی برای جستن چیزی چنانکه کوران همیشه و بینایان در شب . رجوع به پرماسیدن شود.
-
عمیان
لغتنامه دهخدا
عمیان . [ ع ُم ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ أعمی ̍. کوران . نابینایان : ز نابیناست پنهان رنگ ، بانگ از کر پنهانست همی بینند کران رنگ را، و بانگ را عمیان . ناصرخسرو.رجوع به أعمی ̍ شود. || کور. نابینا : مور بر دانه از آن لرزان بودکه ز خرمنگاه خود عمیان بود. مو...
-
کورآویز
لغتنامه دهخدا
کورآویز. (ن مف مرکب ، ق مرکب ) درآویخته و سخت گرفته از کسی یا جایی چون کوران : او همی گفت و من چو دشنه ٔتیزدر کمر کرده دست کورآویز.نظامی (هفت پیکر ص 179).
-
کوروش
لغتنامه دهخدا
کوروش . [ کورْ وَ ] (ق مرکب ) کوروار. مانند کور. چون کوران . همچون نابینایان : کوروش قائد و عصاطلبی بهر این راه روشن و هموار. هاتف .و رجوع به کوروار شود.
-
آیینه داری
لغتنامه دهخدا
آیینه داری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل آینه دار: آیینه داری در محلّه ٔ کوران . || سرتراشی . گرّایی . سلمانی گری . حجامی . فصادی .
-
گاچینه
لغتنامه دهخدا
گاچینه . [ ن َ ] (اِخ ) غاجینه . قصبه ای است ، واقع در 45 هزارگزی جنوب پطرزبورک روسیه که 8000 تن نفوس دارد و دارای یک قصر امپراطوری ، یک مدرسه ٔ باغبانی و یک مدرسه ٔ مخصوص به کوران و یک دارالایتام است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
آینه داری
لغتنامه دهخدا
آینه داری . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل آینه دار : دریغ آمدم همی تربیت ستوران و آینه داری در محلت کوران . (گلستان ). || سرتراشی . گرّایی . سلمانی گری . حلاقی . مُزَیِّنی . || دلاکی . || حجامی .
-
جحود آوردن
لغتنامه دهخدا
جحود آوردن . [ ج ُ وَ دَ ] (مص مرکب ) انکار کردن . منکر شدن : جمله کوران را دوا کن جز حسودکز حسودی بر تو می آرد جحود. (مثنوی ).رجوع به جحود شود.
-
اقطاع ده
لغتنامه دهخدا
اقطاع ده . [ اِ دِه ْ ] (نف مرکب ) کسی که زمین را باقطاع به کسی دهد : این ده که حصار بیهشان است اقطاع ده زبون کشان است . نظامی .اقطاع ده سپاه موران اورنگ نشین بخت کوران . نظامی .رجوع به اقطاع شود.
-
هائوئی
لغتنامه دهخدا
هائوئی . (اِخ ) والانتن . دانشمند فرانسوی که در سال 1745 م . در سن ژوس (اوآز) متولد شد و در سال 1822 م . وفات یافت . وی برادر رنه ژوس هائوئی میباشد. نخست کارمند ساده ای در وزارت امور خارجه بود. در همان وقت به فکر افتاد مانند اپه کشیش که عمر خود را وق...
-
تپ تپ
لغتنامه دهخدا
تپ تپ . [ت َ ت َ ] (اِ صوت ) آواز چیزی که بر چیز نرم خورد مانند دست زدن بخروار پنبه و امثال آن . (لغت محلی شوشتر). || مالیدن کوران بچیزی یا به جستن راه و بتاریکی جستجو کردن مطلقاً. (لغت محلی شوشتر). || آواز پای جمعی را گویند که با هم راه روندیا دوند ...
-
زاویه ٔ عمیان
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔعمیان . [ ی َ ی ِ ع ُ ] (اِخ ) (یا زاویة العمیان ) قسمتی از مسجد جامع الازهر قاهره که محل اقامت کوران است . در این محل در حدود سیصد تن نابینا که اکثر ایشان محصل علم اند نگاهداری میشوند. (دزی ج 1، زوی ).