کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ ] (اِ) گندنا و آن سبزیی باشد خوردنی . (برهان ). گندنا و کراث . (ناظم الاطباء). گندنا. (آنندراج ). کراث . (فهرست مخزن الادویه ). کردی ، کور . گیلکی ، کوار . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). تره . سبزی خوردنی . (فرهنگ فارسی معین ). || ابری که در شب...
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مهران رود است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و در حدود 122 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ ] (اِخ )مرکز دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز است و 542 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ / ک ُ ] (اِ) سبدی بود بزرگ که باغبانان دارند. (لغت فرس اسدی ). سبدی که میوه و انگور و چیزهای دیگر در آن کنند و بر پشت گیرند و از جایی به جایی برند و دو عدد آن را بر یک خر الاغ بار کنند و آن را به عربی دوخله خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (از...
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ / ک ُ ] (اِخ ) شهرکی است خوش و خرم و نواحی بسیار دارد و درختستانی عظیم است چنانکه میوه ها را قیمتی نباشد و همه ٔ میوه ها آنجا بغایت نیکوست خاصه انار که مانند انار طهرانی است و آبی نیکو و بادام بسیار، و بیشترین حوایج شیراز و آن حدود از آنج...
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک ُوْ وا ](اِخ ) شهری است در سودان . (ابن البیطار ذیل کلمه ٔ بشمه ). سرزمینی است از کشور سودان واقع در جنوب فزان ،عقبةبن عامر آنجا را فتح کرد. (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
کواری
لغتنامه دهخدا
کواری . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب است به کوار و آن ناحیه یا شهرکی است در فارس . (از انساب سمعانی ). و رجوع به کوار شود.
-
علیا
لغتنامه دهخدا
علیا. [ ع ُل ْ ] (اِخ ) قریه ای است از قرای ناحیه ٔ فرمشکان ، که آن ناحیه ای است در جنوب کوار. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
گریزون
لغتنامه دهخدا
گریزون . [ گ ِ زُ ] (اِخ ) این شهر در آلمان گربوندن خوانده میشود. ناحیه ای است از سویس ، کرسی آن کوار است . دارای 173100 تن جمعیت است .
-
زیجرد
لغتنامه دهخدا
زیجرد. [ ج ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوار است که در بخش سروستان شهرستان شیراز واقع است و 151 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
خفر
لغتنامه دهخدا
خفر. [ خ َ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است در فارس . توضیح آنکه : چون رودخانه ٔ کوار داخل بلوک خفر شود آنرا رودخانه ٔ خفر گویند. آب آن شیرین و گواراست . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
کثیف طبع
لغتنامه دهخدا
کثیف طبع. [ ک َ طَ ] (ص مرکب ) درشت طبع. خشن . که طبع دور از روانی دارد. مقابل رقیق طبع : و مردم آنجا [ کوار شیراز ] جلف و کثیف طبع باشند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 134).
-
دشتک
لغتنامه دهخدا
دشتک . [ دَ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 223 تن . آب آن از رودخانه ٔ قره آغاج . محصول آنجا غلات ، برنج ، حبوب و انجیر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
خلج
لغتنامه دهخدا
خلج . [ خ َ ل َ ] (اِخ ) نام یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از 70 خانوار که در کوار مسکن دارند. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 83 شود.