کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کواذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کواذ
لغتنامه دهخدا
کواذ. [ ک ُ ] (اِخ ) کواد. غباد. قباد. رجوع به این سه کلمه شود.
-
واژههای مشابه
-
رام کواذ
لغتنامه دهخدا
رام کواذ. [ ک ُ ] (اِخ ) شهری بوده در زمان ساسانیان در سرحد فارس و خوزستان بنانهاده ٔ کواذ [ قباد پدر انوشیروان ] . رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 377 شود.
-
شاد کواذ
لغتنامه دهخدا
شاد کواذ. [ ک ُ ] (اِخ ) (ایران ...) در مجمل التواریخ و القصص شهری میان حلوان و شهر زول (شهر زور) معرفی شده و عمارت آن به قباد فیروز نسبت داده شده . ظاهراً همان شاد قباد است . رجوع به قباد شود.
-
واژههای همآوا
-
کواز
لغتنامه دهخدا
کواز. [ ک َ ] (اِ) تنگ را گویند و آن کوزه ای باشد سرتنگ و گردن کوتاه که مسافران با خود دارند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). مصحف کراز است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به کراز شود. || چوبدستی که خر و گاو بدان برانند. (برهان ) (از ناظم ال...
-
کواز
لغتنامه دهخدا
کواز. [ ک َوْ وا ] (ع ص ) آنکه کوزه های سفالی می سازد. (از انساب سمعانی ). کوزه گر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
سامبیکه
لغتنامه دهخدا
سامبیکه . (اِخ ) زن کواذ (قباد) که دختر او نیز بوده و از مزاوجت این پادشاه با دختر خود موسوم به سامبیکه ، کاوس بوجود آمده است . (ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 377 و 378).
-
بازانس
لغتنامه دهخدا
بازانس . [ ن ِ ] (اِخ ) نام پزشک و اسقف مسیحیان ایران است که در انجمن روحانیون که از طرف کواذ برای مباحثه با مدافعین کیش مزدکی فراهم شد، دعوت شده بود. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 384 شود.
-
کرخای لیدان
لغتنامه دهخدا
کرخای لیدان . [ ک َ ی ِ ] (اِخ ) نامی است که سریانیان به شهر «ایران آسان کرد کواذ» دهند. این شهر را قباد در خوزستان بنا نهاد و غالباً آن را با شهر ایران خوره شاهپور که شاهپور ساسانی پس از خراب کردن شوش و قتل عام مردم آن دوباره روی خرابه های شوش بنا ک...
-
زاماسب
لغتنامه دهخدا
زاماسب . (اِخ ) زاماسب فرزند پیروز(فیروز) و برادر قباد (کواذ) شاهنشاه ساسانی معاصر نهضت مزدک ، وی پس از آنکه برادرش (قباد) در نتیجه ٔ توطئه ای خلع گردید چندی پادشاه ایران بود. اما قباد از زندان گریخت و بدربارهپطالیان (هفتالیان ) پناه بردو با ایشان پی...
-
استانبربونات گواذ
لغتنامه دهخدا
استانبربونات گواذ. [ ] (اِخ ) کیقباد... اندر ناحیه ٔ اصفهان بسیار آبادانی کرد و دیهها ساخت ، و آنرا استانبر بونارت کواذ نام کردند برزبان فهلوی و هنوز بجایست ، و بدیگر نام قم رود خوانند. (مجمل التواریخ و القصص ص 45). رجوع به استان ابرنو و تارت کواذ شو...
-
استی لیتس
لغتنامه دهخدا
استی لیتس . [ اِلی ت ِ ] (اِخ ) یکی از تواریخ سریانی منسوب به استی لیتس است که در حدود سال 507 م . تألیف شده و حاکی از وقایع سالهای 494 تا 506م . است و بخطا آنرا به استی لیتس نسبت داده اند و این کتاب یکی از منابع عمده ٔ تاریخ نیمه ٔ اول عهد سلطنت کو...
-
غباد
لغتنامه دهخدا
غباد. [ غ ُ ] (اِخ ) قباد. ابن فیروز پادشاه ساسانی (پدر انوشیروان ) (از سال 488 - 531 م .). مرحوم فروغی در خلاصه ٔ شاهنامه آرد: پیروز (پادشاه ساسانی ) را دو پسر بود: «قباد» و «بلاش ». در هنگامی که به رزم ترکان میشد قباد را با خود برد و بلاش را جانشین...