کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کهین
لغتنامه دهخدا
کهین . [ ک ِ ] (اِ) سیب صحرایی را گویند که به عربی زعرور و ذوثلثةحبات خوانند به سبب آنکه دانه ٔ آن سه پهلو می باشد. (برهان ) (آنندراج ). سیب صحرایی که آن را نقل خواجو و میوه ٔ خرس و «کیل » و «کیلک » نیز خوانند وبه تازی تفاح بری و ذوثلاث حبات و به یون...
-
کهین
لغتنامه دهخدا
کهین . [ ک ِ ] (ص تفضیلی ) کوچکتر. اصغر. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوچکتر. (فرهنگ فارسی معین ) : نگین بدخشی بر انگشتری ز کمتر به کمتر خرد مشتری وز انگشت شاهان سفالین نگین بدخشانی آید به چشم کهین . ابوشکور (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).آرزوی خو...
-
واژههای مشابه
-
کهین آباد
لغتنامه دهخدا
کهین آباد. [ ] (اِخ ) قریه ای است دوفرسنگی میانه ٔ جنوب و مغرب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
جهان کهین
لغتنامه دهخدا
جهان کهین . [ ج َ ن ِ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشاره به آدم صفی علیه السلام است . || انسان . بشر. عالم صغیر . (برهان ):پس بصورت عالم اصغر تویی پس بمعنی عالم اکبر تویی .مولوی .
-
جستوجو در متن
-
ضواجع
لغتنامه دهخدا
ضواجع. [ ض َ ج ِ ] (اِخ ) هفت اورنگ کهین . (مهذب الاسماء).
-
کریشک
لغتنامه دهخدا
کریشک . [ ک َ ] (اِ)بمعنی انگشت کهین است ، چنانکه مهذب الاسماء در ترجمه ٔ خنصر گفته است . (آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ).
-
گالوچ
لغتنامه دهخدا
گالوچ . (اِ) انگشت خرد که خنصر باشد. (آنندراج ). انگشت کهین پا باشد. به کالوج رجوع شود.
-
کابلیچ
لغتنامه دهخدا
کابلیچ . (اِ) انگشت کهین باشد. (صحاح الفرس نسخه ٔ طاعتی ). کابلیج . رجوع به همین کلمه شود.
-
پچیز
لغتنامه دهخدا
پچیز. [ پ َ ] (ص ) کهین . کمترین . کمینه . اصغر. احقر. محتمل است این صورت مصحف نچیز بمعنی ناچیز باشد.
-
بنات نعش صغری
لغتنامه دهخدا
بنات نعش صغری . [ ب َ ت ِ ن َ ش ِ ص ُ را ] (اِخ ) هفت اورنگ کهین . رجوع به ذیل هفت اورنگ شود.
-
بنات النعش صغری
لغتنامه دهخدا
بنات النعش صغری . [ ب َ تُن ْ ن َ ش ِ ص ُ را ] (اِخ ) هفت اورنگ کهین . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). رجوع به ذیل هفت اورنگ شود.
-
کهینه
لغتنامه دهخدا
کهینه . [ ک ِ ن َ / ن ِ ] (ص تفضیلی ) کهتر. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 454). کهتر باشد از هرچه خواهی گیر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). کهتر. (صحاح الفرس ). کوچکتر. (فرهنگ فارسی معین ). کهین . (ناظم الاطباء). || (ص عالی ) به معنی کهین است که کوچکترین ب...
-
جهان مهین
لغتنامه دهخدا
جهان مهین . [ ج َ ن ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم را گویند که ماسوی اﷲ است و عرب عالم کبیر خوانند. (برهان ). ماسوی اﷲ. (آنندراج ). رجوع به جهان کهین شود.