کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کهور
لغتنامه دهخدا
کهور. [ ک َ ] (اِ) درختی است که در جنوب ایران در جنگلهای جیرفت و نرماشیر و شهداد و مکران و بندرعباس بسیار است و در خوزستان کمتر یافت می شود. چوب آن صنعتی باشد. (گااوبا، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). غاف . کبیر . قسمی از آن را کهور شاهی گویند که تنه ...
-
کهور
لغتنامه دهخدا
کهور. [ ک َ ] (اِ) نوعی چوب که در کرمان و نواحی از زیرخاک و ریگ روان به دست آرند و خطوط زرین بر آن است .از آن چوب سیگار و وافور و چپق و غیره سازند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای مشابه
-
شاه کهور
لغتنامه دهخدا
شاه کهور. [ ک َ ](اِخ ) دهی از دهستان بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. دارای 65 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات و خرما و برنج است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
کهورستان
لغتنامه دهخدا
کهورستان . [ ک َ رِ ] (اِ مرکب ) اراضیی که در آن کهور باشد. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کهور شود.
-
کبیر
لغتنامه دهخدا
کبیر. [ ک َ ] (اِ) کهور. غاف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به غاف وکهور شود. || (در برازجان ) نام نوعی درخت است . (یادداشت مؤلف ).
-
پرزپیس
لغتنامه دهخدا
پرزپیس . [ پْرُ / پ ُرُ زُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی حشره ٔ بالدار از خانواده ٔ پروزوپی دینه . || کهور. و آن نوعی نبات پروانه شکل شامل درختان و نهالهای خاردار که در هندیافت شود و هم در نواحی کرمان و عباسی و نرماشیر.
-
غاف
لغتنامه دهخدا
غاف . (ع اِ) نوعی از درخت که میوه اش نیک شیرین باشد یا آن ینبوت است . (منتهی الارب ). شجر له ثمر حلو جداً و قیل هو الینبوت ،الواحدة غافة. (اقرب الموارد). قال ابوزیدالغاف شجرة من العضاه الواحدة غافة، و هی شجرة نحوالقرظ شاکة حجازیة تنبت فی القفاف ... و...
-
رودخانه
لغتنامه دهخدا
رودخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای هشتگانه ٔ بخش میناب از شهرستان بندرعباس واقع در شمال میناب . از شمال بدهستان گلاشکرد، از مشرق به دهستان رودان و از مغرب به دهستان احمدی محدوداست . ناحیه ای است کوهستانی و هوایی گرم دارد. آب آن از رو...
-
ارزویه
لغتنامه دهخدا
ارزویه . [ اُ ی َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در کرمان . حد شمالی آن اقطاع و ده سرد، حدّ جنوبی احمدی ، حدّ شرقی جیرفت و رودبار و حد غربی محال هفتگانه ٔ فارس . قشلاق ایل افشار و ییلاق ایلات احمدی فارس آنجاست . هوای آن در زمستان معتدل و باران بحد کافی است ول...