کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنکلاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنکلاج
لغتنامه دهخدا
کنکلاج . [ ک ُ ک ُ ] (ص ) رجوع به گُنگُلاج شود.
-
جستوجو در متن
-
طشاءة
لغتنامه دهخدا
طشاءة.[ طُ ش َ ءَ ] (ع اِ) زکام . || (ص ) مرد کنکلاج . مرد درمانده در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طمطمانی
لغتنامه دهخدا
طمطمانی . [ طُ طُ نی ی ] (ع ص ) رجل طمطمانی ؛ مرد کنکلاج . (منتهی الارب ).
-
طشاءة
لغتنامه دهخدا
طشاءة. [ طُ ءَ ] (ع اِ) زکام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) مرد کنکلاج . مرد درمانده در سخن . (منتهی الارب ).
-
درشت
لغتنامه دهخدا
درشت . [دُ رُ ] (ص ) زبر. زمخت . خشن . مقابل نرم و لین . اخرش . (تاج المصادر بیهقی ). اخشب . اِرْزَب ّ. (منتهی الارب ). اقض . (تاج المصادر بیهقی ). اقود. اکتل . (منتهی الارب ). ثقنة. (دهار). جادس .جاسی ٔ. جحنش . جرعب . جشیب . جلحمد. جِلَّوذ. خَشِب . ...