کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ] (اِخ ) ابونصر. در «ابونصر» به این کلمه ارجاع شده و ظاهراً کندری صحیح است . رجوع به عمیدالملک کندری شود.
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک َ ] (اِ) گلی باشد سفید و مایل به زردی و به درازی نیم گز شود و به غایت خوشبوی باشد و درخت و طلع آن شبیه به درخت و طلع خرما است . و این گل در بلاد عرب و گرمسیر شیراز و هندوستان بسیار است . و آن را به عربی کاذی و به هندی کیوره خوانند. (برهان ...
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک ِ ] (اِخ ) علی بن مظفربن ابراهیم کندی (640-716 هَ .ق .). وی مردی ادیب ، متفنن ، عارف به حدیث و قراآت بوده است و در دمشق درگذشته . او راست : «التذکرة الکندیه » و همچنین او را اشعاری است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 700).
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک ِ ] (اِخ ) محمدبن یوسف بن یعقوب مکنی به ابوعمر از بنی کندة (283-350 هَ .ق ). او مورخ و در تاریخ مصر و مردم آن و اعمال و ثغور آن اعلم ناس بود و در حدیث و انساب هم مطلع بود او در مصر متولد شد و درهمانجا هم درگذشت . او راست : «تسمیة ولاة مصر»...
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک ِ ] (ص نسبی ) منسوب به کندة که از قبایل مشهور یمن باشد. (لباب الانساب ) (الانساب سمعانی ).
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) جان فیتز جرالد. سی و ششمین رئیس جمهور کشور ایالات متحده ٔ آمریکای شمالی (1917 - 1963 م .). وی در 1946 به نمایندگی حزب دموکرات انتخاب شد و سه دوره نماینده ٔ مجلس بود. آنگاه در سال 1952 سناتور گردید و در سال 1956 نامزد معاونت ...
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک ِ] (اِخ ) شریح بن حارث الکندی . قاضی بود نام پدرش کندی . عادل ترین قضاة بود و معاصر رسول علیه الصلوة و السلام اما او را ندید. عمرش صدوبیست سال . قرب هفتاد سال قضا کرد و خلاف از او نیامد. (تاریخ گزیده ص 248).
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک ُ ] (حامص ) کند بودن . آهستگی . بطء. مقابل تندی و سرعت . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل تندی . درنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ورا کندرو خواندندی به نام به کندی زدی پیش بیداد گام . فردوسی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).سخنها شنیدی تو پاسخ...
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به کند، از قراء سمرقند. (لباب الانساب ) (الانساب سمعانی ).
-
کندی
لغتنامه دهخدا
کندی .[ ک ِ ] (اِخ ) یعقوب بن اسحاق الکندی ، مکنی به ابویوسف . نخستین فیلسوف عرب و او به تمام علوم قدیم دانا بوده و فیلسوف عرب نامیده شده است و در فلسفه و منطق و حساب و هندسه و موسیقی و نجوم و طب و احکام نجوم کتب بسیار داشته . وفات او در حدود 260 هَ ...
-
واژههای مشابه
-
علم کندی
لغتنامه دهخدا
علم کندی .[ ع َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان ارویاد بخش ماه نشان شهرستان زنجان واقع در 40 هزارگزی شمال باختری ماه نشان و 30 هزارگزی راه عمومی . ناحیه ایست کوهستانی و سردسیر. سکنه ٔ آن 699 تن است . آب آن از رودخانه ٔ محلی تأمین میشود. شغل اهال...
-
عباسعلی کندی
لغتنامه دهخدا
عباسعلی کندی . [ ع َب ْ با ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل . واقع در 36 هزارگزی جنوب باختری گرمی و 20 هزارگزی راه شوسه ٔ گرمی به اردبیل . ناحیه ای است واقع در جلگه . آب و هوای آن معتدل و گرمسیراست . 11 تن سکنه دارد. ...
-
عظیم کندی
لغتنامه دهخدا
عظیم کندی .[ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو. سکنه ٔ آن 249 تن است . آب آن از ساری سو و زنکمار و محصول آن غلات ، پنبه ، توتون ، کرچک ، کنجد و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4.)
-
گل کندی
لغتنامه دهخدا
گل کندی . [ گ ُ ک َ ] اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در18500گزی باختری راه شوسه ٔ سردشت به مهاباد. هوای آن معتدل و دارای 165 تن سکنه است . آب آن از رود کروشیر و محصول آن غلات ، توتون ، مازوج و کتیراست . شغل اهالی زراعت ...