کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کندلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کندلی
لغتنامه دهخدا
کندلی . [ ک َ دَ لا ] (ع اِ)کندلاء. گیاهی است که به آب دریا روید، معروف به شوری . پوست آن زعفران رنگ است و بدان پوست پیرایند و صمغ آن جهت باه نافع و جید. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کندلی
لغتنامه دهخدا
کندلی . [ ک َ ن َ دَ ] (اِخ ) حیدرآباد. روستائی در بخش حومه ٔ شهرستان خوی . و رجوع به حیدرآباد شود.
-
جستوجو در متن
-
کندلاء
لغتنامه دهخدا
کندلاء. [ ک َ دَ ] (ع اِ) رجوع به کَندَلی ̍ شود.
-
زاغه
لغتنامه دهخدا
زاغه . [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی . در 1800گزی شمال خوی و 4050گزی خاور شوسه ٔ خوی به ماکو. منطقه ٔ آن کوهستانی معتدل و مالاریائی و دارای آب از دره کندلی و محصول غلات میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
حیدرآباد
لغتنامه دهخدا
حیدرآباد. [ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی و در چهارهزارگزی خاور شوسه ٔ خوی به ماکو. ناحیه ای است کوهستانی . دارای 187 تن سکنه . محصولاتش غلات و زردآلو. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است . ای...