کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنجاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنجاره
لغتنامه دهخدا
کنجاره . [ ک ُ رَ / رِ ] (اِ) به معنی کنجار است که نخاله ٔ کنجد و هر تخم که روغن آن را کشیده باشند. (برهان ). نخاله ٔ کنجد و امثال آن را گویند که روغن او را کشیده باشند. کنجار. (فرهنگ جهانگیری ). کنجاله . نخاله ٔ کنجد و امثال آن که روغن آن را کشیده ب...
-
جستوجو در متن
-
هروهل
لغتنامه دهخدا
هروهل . [ ] (اِ)کنجاره را گویند و آن نخاله و ثفل کنجد است که روغن آن را گرفته باشند. (برهان ). رجوع به کنجاره شود.
-
کنجال
لغتنامه دهخدا
کنجال . [ ک ُ ] (اِ) کنجاره . (فرهنگ جهانگیری ). به معنی کنجاره است که ثفل روغن کشیده باشد. (برهان ) (آنندراج ). نخاله و ثفل هر تخمی که روغن آن را گرفته باشند مانند تخم کنجد و بزرک و جز آن . (ناظم الاطباء) : بس پند پذیرفتم و این شعر بگفتم از من بدل خ...
-
کسبج
لغتنامه دهخدا
کسبج . [ ک ُ ب ُ ] (معرب ، اِ) کنجاره ٔ روغن معرب کسبه است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مأخوذ از کسبه ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). معرب کسبه است و آن ثفل دهن سمسم است که به فارسی کنجاره نامند. (فهرست مخزن الادویه ). کنجاره ٔ عصاره ٔ روغن و...
-
کشب
لغتنامه دهخدا
کشب . [ ک ُ ] (اِ) کسب . کنجاره . رجوع به کنجارق و المعرب جوالیقی پاورقی ص 285 شود.
-
کسپه
لغتنامه دهخدا
کسپه . [ ک ُ پ َ / پ ِ ] (اِ) ارده . کنجاره . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کسب و کسبه شود.
-
ثجر
لغتنامه دهخدا
ثجر. [ ث َ ] (ع مص ) آمیختن ثفل خرما با چیز دیگر. || خرما را به کنجاره ٔ غوره ٔ خرما آمیختن . و آن در حدیث است . || روان کردن (آب و جز آن ).
-
ثجیرة
لغتنامه دهخدا
ثجیرة. [ ث َ رَ ] (ع اِ) ثفل هر چیز که فشرده یا کوفته و آب یا روغن آن گرفته باشند. کنجاره .
-
کسب
لغتنامه دهخدا
کسب . [ ک ُ ] (ع اِ) کنجاره ٔ روغن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ثفل روغن و عصاره ٔ آن و معرب است . (از اقرب الموارد). نخاله ٔ هرتخمی که روغن آن را گرفته باشند. (یادداشت مؤلف ). کنجاره . (دهار). کنجاره ٔ روغن و آن ثفل روغن است . (غیاث اللغات ) (آ...
-
کزب
لغتنامه دهخدا
کزب . [ ک ُ ] (ع اِ) کنجاره ٔ روغن . (منتهی الارب ). کنجاره ٔ روغن و تفاله ٔ میوه ها که عصیر آنها را گرفته باشند. (ناظم الاطباء). کسب و آن تفاله ٔ روغن است . (از اقرب الموارد). رجوع به کسب شود. || درختی است . (منتهی الارب ). یک نوع درخت صلب . (ناظم ا...
-
کنجارق
لغتنامه دهخدا
کنجارق . [ ک ُ رَ ] (اِ) کُسب فارسی است و بعض عرب (اهل سواد) کسب را کسبج نامند و آن کنجاره ٔ روغن است و ابومنصور گوید کسب معرب است و اصل آن «کُشب » فارسی است و شین قلب به سین شده است چنانکه شاهپور را سابور گویند... (از المعرب جوالیقی ص 285). رجوع به ...
-
کسبه
لغتنامه دهخدا
کسبه . [ ک ُ ب َ / ب ِ ] (اِ) کسب . کنجاره را گویند و آن باقیمانده و ثفل تخمهایی باشد که روغن آن را گرفته باشند. (برهان ). ثفل چیزی باشد روغن گرفته . (انجمن آرا) (از آنندراج ). کنجاره . (جهانگیری ) (صحاح الفرس ). کنجار. (صحاح الفرس ). آنچه از چیزی بر...
-
تجیر
لغتنامه دهخدا
تجیر. [ ت َ ] (ع اِ) ثفل که بفارسی کنجاره باشد، لغت عامی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ثجیر. رجوع به ثجیر و المعرب جوالیقی ص 93 شود.
-
لفاظة
لغتنامه دهخدا
لفاظة. [ ل ُ ظَ] (ع اِ) آنچه از دهان بیرون اندازند. || سخن از دهان بیرون افتاده . لفظ. || پس مانده از هر چیزی . (منتهی الارب ). تفاله . ثفل . کنجاره .