کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنبوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنبوش
لغتنامه دهخدا
کنبوش . [ کَم ْ ] (ع اِ) پرده ای برای پوشانیدن صورت . ج ، کنابش . کنابیش . (از دزی ج 2 ص 491). برقع که بدان روی پوشند. (از ذیل اقرب الموارد، فائت الذیل ص 547). رجوع به کنابش و کنابیش شود.
-
کنبوش
لغتنامه دهخدا
کنبوش . [ کُم ْ ] (ع اِ) گلیم سطبر که در زیر زین اسب قرار دهند. (از اقرب الموارد). از آلات رکوب است که در پشت کفل اسب اندازند و آن را انواع مختلف است که با نقره و یا زر و جز اینها آرایند و مخصوص قضات و اهل علم است . (از صبح الاعشی ج 2 ص 129). روپوشی ...
-
جستوجو در متن
-
کنابش
لغتنامه دهخدا
کنابش . [ک َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ کنبوش : کان دلالایبیع الکنابش . (دزی ج 2 ص 492). و رجوع به کنبوش در همین لغت نامه شود.
-
کنابیش
لغتنامه دهخدا
کنابیش . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کنبوش : و تتخذ النساء بها من الصوف انواعاً من الکنابیش لاتوجد فی غیرها. (از دزی ج 2 ص 492). کنابش . رجوع به کنابش و کنبوش در همین لغت نامه شود.
-
کنپوش
لغتنامه دهخدا
کنپوش . [ کُم ْ ] (اِ) برقع که بدان روی پوشند و عربی آن کنبوش و جمع عربی آن کنابیش است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کنبوش و کنابش و کنابیش در همین لغت نامه شود.