کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کنام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کنام
لغتنامه دهخدا
کنام . [ ک ُ ] (اِ) آرامگاه و آشیانه ٔ آدمی و سایر حیوانات چرنده و پرنده و دد و دام و سباع و بهایم . (برهان ) (جهانگیری ). محل و مکان و آرامگاه آدمی وحیوانات دیگر از درندگان و آشیانه ٔ مرغ و پرندگان . (انجمن آرا) (آنندراج ). آرامگاه آدمی و وحوش و آشی...
-
جستوجو در متن
-
کلیمه
لغتنامه دهخدا
کلیمه . [ ک َ م َ / م ِ ] (اِ) لانه ٔ دَد. کنام : خرس کلیمه ؛ لانه ٔ خرس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کونام
لغتنامه دهخدا
کونام . (اِ) کمینگاه و یا گریزگاه حیوانات وحشی . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). کنام . (از اشتینگاس ).
-
عریس
لغتنامه دهخدا
عریس . [ ع ِرْ ری ] (ع اِ) خوابگاه شیر. (منتهی الارب ). مأوای شیر و اسد. (از اقرب الموارد). کنام شیر. عریسة. و رجوع به عریسة شود.
-
مرا
لغتنامه دهخدا
مرا. [ م ِ ] (از ع ، اِمص ) در این بیت از مسعودسعد ظاهراً به جای «مَرْی ْ» استعمال شده است و آن دست و پا کوفتن اسب است به زمین : نه این تازیان را مرا و چرانه این بختیان را نشاط کنام .مسعودسعد.
-
پرورانیده
لغتنامه دهخدا
پرورانیده . [ پ َرْ وَ دَ / دِ ] (ن مف ) پرورده . پرورانده . پرورش یافته . تربیت کرده : ببیند یکی روی دستان سام که بد پرورانیده اندر کنام .فردوسی .
-
عریسة
لغتنامه دهخدا
عریسة. [ ع ِرْ ری س َ ] (ع اِ) خوابگاه شیر. (منتهی الارب ). مأوای شیر و اسد. (از اقرب الموارد). کنام شیر. عریس . و رجوع به عریس شود.
-
ویران شمردن
لغتنامه دهخدا
ویران شمردن . [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص مرکب ) ویرانه و خراب محسوب داشتن . خرابه به حساب آوردن . غیرآباد فرض کردن : همه بوم ایران تو ویران شمرکنام پلنگان و شیران شمر.فردوسی .
-
تلع
لغتنامه دهخدا
تلع. [ ت َ ] (ع مص ) برآمدن روز. (از اقرب الموارد). || گسترده شدن چاشتگاه . (از اقرب الموارد). || بیرون آوردن مرد سر را از آنچه درآن فروبرده است . (از اقرب الموارد). || برون آوردن آهو سرش را از کنام . (از اقرب الموارد).
-
ویران شدن
لغتنامه دهخدا
ویران شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خراب شدن . انهدام پذیرفتن . منهدم شدن : ز بیداد شهری که ویران شده ست گذرگاه گوران و شیران شده ست . فردوسی .که این بوم آباد ویران شودز آشوب ایران چو پیران شود. فردوسی .نباید که این خانه ویران شودکنام پلنگان و شیران شو...
-
حرا
لغتنامه دهخدا
حرا. [ ح َ ] (ع اِ) حَراة. ناحیه ٔ گشادگی میان سرای . گویند: نزلت ُ بحراه . || بانگ مرغان و غوغای آنها و یا غوغای عام است . (منتهی الارب ). بانگ . (مهذب الاسماء). || کنام آهوان . || جای نهادن بیضه ٔ نعامه . ج ، احراء. گویند: لاتطر حرانا؛ ای لاتقرب ما...
-
دستان سام
لغتنامه دهخدا
دستان سام . [ دَ ن ِ ] (اِخ ) دستان زند. دستان پسر سام ، چه دستان لقب زال پدر رستم بوده است : تو پور گو پیلتن رستمی ز دستان سامی و از نیرمی . فردوسی .ببیند یکی روی دستان سام که بد پرورانیده اندر کنام . فردوسی .- پور دستان سام ؛ پسر زال یعنی رستم : ک...
-
نام و کام
لغتنامه دهخدا
نام و کام . [ م ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نامداری و کامروائی : ز گیتی بر او نام و کام اندکی است ورا مرگ با زندگانی یکی است . فردوسی .ز قیصر پدر مادر شیرنام که پاینده باد ابراو نام و کام . فردوسی .کجا آنکه بر کوه بودش کنام بریده ز آرام و از کام و نا...
-
خیس
لغتنامه دهخدا
خیس . (ع ص ، اِ) درخت انبوه . || انبوه از حلفا و قصب . ج ، اخیاس . || بیشه ٔشیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). کنام شیر. (یادداشت مؤلف ). ج ، اخیاس : رها کنند پلنگان شخ و هزبران خیس . مختاری .|| شیر. لبن . || نیکویی . (منتهی الار...