کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کناشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کناشة
لغتنامه دهخدا
کناشة. [ ک ُن ْ نا ش َ ] (ع اِ) بیخ که از آن شاخها برآید. ج ، کناشات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بیخ و اصلی که از آن شاخه ها و فرع ها روید. ج ، کناشات . (ناظم الاطباء). اصول که ازآن فروع منشعب شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
کناشات
لغتنامه دهخدا
کناشات . [ ک ُن ْ نا ] (ع اِ) رجوع به کناشة شود.
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ب ِ ] (اِخ ) ابن قرةالحرّانی . مکنی به ابی الحسن . یکی از مردم حران . او در ایام معتضدباﷲ عباسی ببغداد رفت و بمطالعه ٔ علوم حساب و هندسه و هیئت و نجوم و منطق مشغول گشت . ولادت او در 221 هَ . ق . به حرّان و وفات وی بسال 288 بود. ثابت از مترجمی...