کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کم کم، کم کمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کمک
لغتنامه دهخدا
کمک . [ ک َ م َ ] (ص مصغر، ق ) کم . قلیل . (فرهنگ فارسی معین ).- کَمَکی ؛ اندکی . (فرهنگ فارسی معین ): کمکی حالش بهتر است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
اشقان
لغتنامه دهخدا
اشقان . [ اِ ] (ع مص ) کم شدن مال کسی . || کم دادن . || کم کردن . (منتهی الارب ). کم کردن عطیه . (اقرب الموارد).
-
غضغضة
لغتنامه دهخدا
غضغضة. [ غ َ غ َ ض َ ] (ع مص ) غضغضه ٔ آب ؛ کم شدن آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). کم شدن و فرورفتن آب در زمین . (از اقرب الموارد). || کم کردن چیزی را و کم کردن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کم کردن آب و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
مؤلت
لغتنامه دهخدا
مؤلت . [ م ُءْ ل ِ ] (ع ص ) کم کننده ٔ حق کسی . (منتهی الارب ). کم کننده (متعدی ). (از اقرب الموارد). || کم شونده (لازم ). (از اقرب الموارد).
-
نازور
لغتنامه دهخدا
نازور. (ص مرکب ) کم زور. بی طاقت . (آنندراج ). سست . ضعیف . کم زور. کم قوت . (ناظم الاطباء). بی زور. ناتوان . ضعیف و عاجز.
-
استنقاص
لغتنامه دهخدا
استنقاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بها کم کردن خواستن مشتری . (منتهی الارب ). کم کردن خواستن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). چیزی کم کردن خواستن . استحطاط.
-
مچولک
لغتنامه دهخدا
مچولک . [ م َ ل َ ] (اِ) در تداول عامه خوردنی کم که برای سرگرمی نه سیر شدن به دفعات و بتدریج و کم کم خورند. خوردنی ناچیز که دهان را مشغول و خورنده را سرگرم کند بی آنکه سیری آرد. چیز کمی که گاهی و کم کم برای تغییر طعم ذائقه خورند نه تغذیه را. (یادداشت...
-
اکمام
لغتنامه دهخدا
اکمام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کِم ّ. (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ کم ّ. غلافهای شکوفه . (از آنندراج ).(از غیاث اللغات ). رجوع به کم شود. || ج ِکُم ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ کم...
-
کماس
لغتنامه دهخدا
کماس . [ ک َ ] (ص ) به معنی کم و اندک آمده است که عربان قلیل خوانند. (برهان ). کم و کاس . (آنندراج ). کم و کاس و اندک و قلیل . (ناظم الاطباء). کم . اندک . قلیل . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کماسی شود.
-
کوچک شدن
لغتنامه دهخدا
کوچک شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خرد شدن . || کم وسعت و کم حجم شدن . || کم وسعت و کم حجم شدن . || اندک گشتن . || موردتوهین قرار گرفتن . خفیف شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مدش
لغتنامه دهخدا
مدش . [م َ ] (ع مص ) کم خوردن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || کم دادن . (منتهی الارب ). کم بخشیدن . اندکی عطا کردن . مدوش . (متن اللغة).
-
ماشلة
لغتنامه دهخدا
ماشلة. [ ش ِ ل َ ] (ع ص ) ران کم گوشت . (آنندراج ). فخذ ماشلة؛ ران کم گوشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ران کم گوشت لاغر. (ناظم الاطباء).
-
مقالة
لغتنامه دهخدا
مقالة.[ م ُ قال ْ ل َ ] (ع مص ) کم کم خرج کردن آب را از ترس تشنگی . || کم کردن بخشش و دهش را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ذمذمه
لغتنامه دهخدا
ذمذمه . [ ذَ ذَ م َ ](ع مص ) کم کردن بخشش به کسی را. کم کردن بخشش را.
-
مطفف
لغتنامه دهخدا
مطفف . [ م ُ طَف ْ ف ِ ] (ع ص ) آن که در پیمودن کم می پیماید و در کشیدن از وزن میکاهد، ج ، مطففون و مطففین . (ناظم الاطباء). کم پیماینده ٔ پیمانه .(آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کم فروش . کم پیما : ویل للمطففین . (قرآن 1/83).