کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کم و کاستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کم متصل
لغتنامه دهخدا
کم متصل . [ ک َم ْ م ِ م ُت ْ ت َ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به کَم ّ (اصطلاح منطق ) شود.
-
کم منفصل
لغتنامه دهخدا
کم منفصل . [ ک َم ْ م ِ م ُ ف َ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به کَم ّ (اصطلاح منطق ) شود.
-
کم بور
لغتنامه دهخدا
کم بور. [ ک ُ ] (اِ) زالزالک وحشی سرخ میوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
خانه ٔ کم
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ کم . [ ن َ / ن ِ ی ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حداقل . دست کم . چون : خانه کم مخارج مسافرت شما چهل هزار تومان میشود.
-
پای کم آوردن
لغتنامه دهخدا
پای کم آوردن . [ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) عاجز شدن . کوتاهی کردن در کاری بمقابله ٔ کسی . (غیاث اللغات ) : من آن کسم که چو کردم به هجو گفتن رای هزار منجیک از پیش من کم آرد پای .سوزنی .
-
پای کم داشتن از
لغتنامه دهخدا
پای کم داشتن از. [ ک َ ت َ اَ ] (مص مرکب ) حریف نشدن با. برابری نکردن با. برنیامدن با. (از ملحقات برهان قاطع).
-
جستوجو در متن
-
کاستی
لغتنامه دهخدا
کاستی . (حامص ) نقصان و کم شدگی . نقص . منقصت : که ای برتر از کژّی و کاستی بهی زان فزاید که تو خواستی . فردوسی .چنین گفت موبدبه شاه جهان که آن گور دیوی بد اندر نهان که بهرام را خواند ازراستی پدید آرد اندر دلش کاستی . فردوسی .گر ایدون که یابم ز تو راس...
-
تمام کمال
لغتنامه دهخدا
تمام کمال . [ ت َ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) تمام و کمال . بی کم و کاست . کاملاً بی نقص و کاستی : بدهی خود را تمام کمال پرداخت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تمام و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
ناراستی
لغتنامه دهخدا
ناراستی . (حامص مرکب ) مکر. حیله . عدم صداقت و راستی . (ناظم الاطباء). نابکاری . خیانت . نادرستی . دغلی . کژی . تقلب . دغا. دروغ و دروغگوئی : بکژی و ناراستی کم گرای جهان از پی راستی شد بپای . ابوشکور.دو کار است بیداد و ناراستی که در کار مرد آورد کاست...
-
کماسی
لغتنامه دهخدا
کماسی . [ ک َ ] (حامص ) به معنی کمی است که در مقابل بسیاری باشد. (برهان ). به معنی کم و کاستی و مخفف آن است و کمرسی نیز به همین معنی می آید. (از آنندراج ) (انجمن آرا). کمی و کاستی و قلت و نقصان . (ناظم الاطباء) (در تداول عامه تهرانی ) کمی . قلت . مقا...
-
راست بودن
لغتنامه دهخدا
راست بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) مقابل کج بودن و خم بودن . مستقیم بودن . استقامت داشتن : از کجی افتی به کم و کاستی از همه غم رستی اگر راستی . نظامی . || مساوی بودن ؛ برابر بودن : ازجعفر صادق (ع ) روایت کرده اند که : «سواء لمن خالف هذاالامر صلی ام زنا» ی...
-
نقصان
لغتنامه دهخدا
نقصان . [ ن ُ ] (ع مص ) کم کردن در بهره . نقص . (از منتهی الارب ). || کم شدن . (از منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 101) (تاج المصادر بیهقی ). کاسته شدن . (مجمل اللغة). نقص . رجوع به نقص شود. || (اِمص ، اِ) کمی . (منتهی الارب ). عیب . منقصت . ک...
-
کمی
لغتنامه دهخدا
کمی . [ ک َ ] (حامص ) معروف است که در مقابل بسیاری باشد. (برهان ) (آنندراج ). قلت . ضد کثرت و بسیاری . اندکی . (ناظم الاطباء). کم بودن . اندکی . قلت . مقابل افزونی و بسیاری و فراوانی . (فرهنگ فارسی معین ). قلت . ندرت . شذوذ. نزارت . اندکی . مقابل بیش...
-
نقص
لغتنامه دهخدا
نقص . [ ن َ ] (ع اِمص ، اِ) کمی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). کمی در دین و عقل و جز آن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). منقصت . (ناظم الاطباء). نقصان . عیب . کاستی . کاست . کم داشت . کم بود. مقابل فضل . مقابل کمال ....