کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمجانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) (امرای ...) نام خاندانی است که حدود دو قرن بر بلخ و بخارا فرمانروائی داشتند. امرای جانی یا امرای هشترخانی (از 1007 تا 1200 هَ .ق . / 1599 تا 1785 م .) بر سرزمین مزبورحکومت میکردند. مؤلف طبقات سلاطین اسلام چنین آرد: موقعی که روسها بر خا...
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) بخاری . از شعرای فارسی زبان است . مؤلف صبح گلشن آرد: از مستعدان روزگار صاحب عز و وقار و در کابل بدرگاه همایون پادشاه از امرای ذی اعتبار بود. غلام نمک بحرامش او را مسموم ساخت که بتأثیرش در سنه ٔ خمس و ثمانین و تسعمائه (985 هَ .ق .) جان...
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) جوزجانی (مولانا...). مؤلف مجالس النفائس آرد: از ولایت جوزجان است ، و اول ریحانی تخلص میکرد و بمناسبت مولدش تخلص جانی داده شد. یک نوع طبع دارد و این مطلع از اوست :تا جلوه کرد خط و لب یار سبز و سرخ آتش علم زد از دل افکار سبز و سرخ . (از ...
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) دهی از بخش شیب آب شهرستان زابل است . محلی است جلگه ، گرم و معتدل . سکنه ٔ آن 300 تن و زبان آنان فارسی بلوچی است ، آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات است و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن فرعی است . (فرهنگ جغرافیایی ا...
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) سبزواری یا اسفراینی ملامحمد. یکی از شعرای ایرانی است که تاریخ زندگانیش معلوم نیست و بیت زیر از اوست :ای حریم حرمتت را عرش فرش آستان وی ز رفعت آستانت هشتم هفت آسمان . (از ریحانة الادب ج 1 ص 252).و مؤلف آتشکده آرد: اسمش مولانا محمد است ....
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) شیرازی . میرزاجانی که در مشهد سکونت داشته و همانجا درگذشته است . وی منشی اﷲوردیخان فرمانروای لار بود سپس توبه کرد. نسخه ٔ منتخب دیوان وی در کتابخانه ٔ دهخدا تحت شماره ٔ 1081 موجود است . نمونه هائی از اشعار وی در تذکره ٔ نصرآبادی و آتشکد...
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) علاءالدین . رجوع به علاءالدین جانی شود.
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) قراچه داغی . میرزا آقاجان که در قرن سیزده ٔ هجری میزیسته است . بیشتر اشعار وی بترکی است که در کتاب دانشمندان آذربایجان نمونه هائی از شعر او آمده و ید طولائی در هزل گوئی داشته است (از الذریعه ج 9 ص 190).
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) مؤلف آتشکده ٔ آذر درباره ٔ وی چنین آرد: علی قلیخان لگزی در تذکره ٔ خود این شعر را به اسم او نوشته است :اگر بیار من از من کسی دعا برسانددعا کنم که خدایش بمدعا برساند.(از تذکره ٔ آتشکده ٔ آذر ص 11).
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ ) همدانی ، مولانا اسد. از شعرای همدانی است . مترجم مجمعالخواص آرد: از همدان است و جانی تخلص میکند. شخصی بسیار هموار و خلیق است و در همزبانی عاشقی نظیر ندارد. اقسام خط را خوب مینویسد. معمایی است و طبع خوبی هم دارد و این ابیات از اوست :بسوی...
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (اِخ )طهرانی . از ملازاده های طهران است . مطلع زیر ازوست :شدعمرها که در ره جانان فتاده ام بهر نثار بر کف خود جان نهاده ام .(از تحفه ٔ سامی ص 162).
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (ص نسبی ) منسوب به جان . حیوانی . قلبی . (ناظم الاطباء). گرامی . عزیز. سخت محبوب . صمیمی . نهایت گرامی . هم اخت . هم خوی : گرچه در تبریز دارم دوستان دوستی جانی مرا او بود و بس . خاقانی .یک نصیحت ز سر صدق جهانی ارزدمشنو ار در سخنم فایده ٔ جانی ...
-
جانی
لغتنامه دهخدا
جانی . (ع ص ) چیننده ٔ میوه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (المنجد). ج جُناة و جُنّاء. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چیننده . چنانکه میوه از درخت .بازکننده . (یادداشت مؤلف ). || گردآورنده : جنی الذهب ؛ جمعه من معدنه . (المنجد). || گن...
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک َ ] (اِ) چنبر غربال . چنبر غربال و پرویزن و ماشو و دف و جز آن .اِطار. فریس . اخکم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کم
لغتنامه دهخدا
کم . [ ک َ ] (ص ، ق ) اندک باشد که در مقابل بسیار است . (برهان ) (آنندراج ). اندک و قلیل . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). قلیل . نذر. یسیر. اندک . نزیر. نزر. منزور. بخس . مقابل بسیار و کثیر و زیاد وبیش و افزون . با آمدن ، آوردن ، دادن ، زدن ،...