کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کماچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کماچه
لغتنامه دهخدا
کماچه . [ ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) کماجه . (ناظم الاطباء). کماجه . کماج . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کماجه و کماج شود.
-
جستوجو در متن
-
کماجه
لغتنامه دهخدا
کماجه . [ ک ُ ج َ / ج ِ ] (اِ) کماچه . تخته ٔ گرد سوراخ دار که بر ستون خیمه محکم کنند و چادر خیمه را روی آن کشند و آن را کلیچه نیز نامند. (ناظم الاطباء). کماج . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به معنی آخر کماج شود.
-
شنکور
لغتنامه دهخدا
شنکور. [ ش َ ] (اِ) شنگور. کماچه ٔ دیرک خیمه یعنی تخته ای مدور و میان سوراخ که بر سر چوب خیمه محکم سازند. || بادریسه ٔ دوک یعنی چوب و چرمی که بر گلوی آن کنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شنگور شود.
-
چناب
لغتنامه دهخدا
چناب . [ چ َ ] (اِ) کلیچه ٔ خیمه را گویند و آن تخته ای باشد سوراخ دار که ستون خیمه را بر آن گذارند. (برهان ). کلیچه ٔ خیمه باشد و آنرا بادریسه نیز خوانند. (جهانگیری ). بادریسه ٔ خیمه . (رشیدی ). کلیچه ٔ خیمه و آن تخته ٔ سوراخ داری است که ستون خیمه را...
-
مهچه
لغتنامه دهخدا
مهچه . [ م َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر ماه . ماه کوچک . (ناظم الاطباء). مخفف ماهچه . (غیاث اللغات ). هلال . (یادداشت مؤلف ). || سر علم و آن چیزی باشد از طلا و نقره و غیره مدور و صیقل زده که بر سر علم فوج نصب نمایند. (از برهان قاطع) (از غیاث اللغات ...
-
بادریس
لغتنامه دهخدا
بادریس . (اِ مرکب ) بادریسه . چرم یا چوبی باشد مدور که درگلوی دوک کنند بجهت آنکه ریسمانی که میریسند یک جا جمع شود و بعربی فلکه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). چرمی مدور که در دوک بود. (شرفنامه ٔ منیری ). چرم یا چوب مدور میان س...
-
کماج
لغتنامه دهخدا
کماج . [ ک ُ ] (اِ) نانی است مشهور. (برهان ) (آنندراج ). کماچ . (فرهنگ رشیدی ). || نانی را نیز گویند که بر روی اخگر و زغال پزند. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کماچ . کوماج . طلمة. مملول . مُضباط. و آن نانی است که در خاکستر گرم پزند شتربانان ...