کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سنگ گرده
لغتنامه دهخدا
سنگ گرده . [ س َ گ ِ گ ُ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حصاة کلیه ؛ رمل کلیه . رجوع به سنگ کلیه شود.
-
بالکلیة
لغتنامه دهخدا
بالکلیة. [ بِل ْ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + کلیة) عموماً. کافةً. قاطبةً. کلیةً.
-
کلیات
لغتنامه دهخدا
کلیات . [ ک ُل ْ ] (ع اِ) ج ِ کُلیَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ کلیة. قلوه ها. گرده ها. کُلی ̍. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کلیة شود.
-
کلیتین
لغتنامه دهخدا
کلیتین . [ ک ُ ی َت َ / ت ِ ] (ع اِ) هر دو گرده و این تثنیه ٔ کلیة است . (غیاث ) (آنندراج ). تثنیه ٔ کلیه . دو گرده . گرده ها. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیه و کلیتان شود.
-
پلک
لغتنامه دهخدا
پلک . [ پ ُ ] (اِ) گرده . کلیه . وَک .
-
کلوة
لغتنامه دهخدا
کلوة. [ ک ُل ْ وَ ] (ع اِ) گُرده ، لغتی است در کلیه به نزد اهل یمن . ج ، کلی ً. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). لغتی است در کلیه اهل یمن را، مثنای آن کلوتان است وج ، کلی و کلوات . (از اقرب الموارد). به لغت اهل یمن ، کلیه . گرده . قلوه . (یادداشت به خط ...
-
کلیوی
لغتنامه دهخدا
کلیوی . [ ک ُل ْ ی َ وی / وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کلیه . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلیه شود.- غده های (غدد) فوق کلیوی . رجوع به غدد فوق کلیوی شود.
-
غلوه
لغتنامه دهخدا
غلوه . [ غ ُل ْ وَ / وِ ] (اِ) کُلیَه . گُردَه . قلوه . رجوع به کلیه و گرده و قلوه شود.- دل دادن و غلوه گرفتن ؛ سخت با اشتیاق به گفته های کسی گوش دادن .- دل و غلوه ای ؛ آنکه جگر و غلوه و دل وخایه ٔ گوسفند فروشد. دل و قلوه ای .
-
محصورات
لغتنامه دهخدا
محصورات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محصورة.- محصورات اربعه ؛ موجبه ٔ کلیه ، سالبه ٔ کلیه ، موجبه ٔ جزئیه و سالبه ٔجزئیه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به موجبه ... شود.
-
جرب الکلیة
لغتنامه دهخدا
جرب الکلیة. [ ج َ رَ بُل ْ ک ُ ی َ ] (ع اِ مرکب ) بیماری جرب که عارض کلیه باشد. مؤلف بحرالجواهر آرد: عبارت است از شکافتن و منفجرشدن دانه های کوچکی که بر کلیه عارض شده است . (بحر الجواهر).
-
گرده پیه
لغتنامه دهخدا
گرده پیه . [ گ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) پیهی باشد بر روی کلیه ها. فروقه . (منتهی الارب ).
-
نوعاً
لغتنامه دهخدا
نوعاً. [ ن َ عَن ْ ] (ع ق ) کلیةً. به طورکلی . عموماً. بیشتر اوقات . به طور معمول . (ناظم الاطباء).
-
ادیسن
لغتنامه دهخدا
ادیسن . [ اَ س ُ ] (اِخ ) توماس (1793 - 1860م .). طبیب انگلیسی ، متولد در لانگ بِنْتُن . وی کاشف بعضی امراض کلیه است .
-
اعضاءالنفض
لغتنامه دهخدا
اعضاءالنفض . [ اَ ئُن ْن َ ] (ع اِمرکب ) آنها عبارتند از: امعاء و کلیه و مثانه و قضیب و فم الرحم و مقعدة. (از بحر الجواهر).
-
اهرام
لغتنامه دهخدا
اهرام . [ اَ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه شیراز به بوشهر میان کلیه و بوشهر در 233هزارگزی شیراز واقع شده است . (یادداشت بخط مؤلف ).