کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلیشه
لغتنامه دهخدا
کلیشه . [ ک ِ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح چاپ ، تصویر یا نوشته ای که بر فلز یا چوب حک کنند و آن را بهنگام چاپ کردن کتاب ، مجله و غیره بکار برند. وقتی بخواهند خطی را عیناً چاپ کنند، اول عکس آن را در روی فیلم یا شیشه ٔ حساس می گیرند، سپس یک قطعه زین...
-
واژههای مشابه
-
کلیشه ساختن
لغتنامه دهخدا
کلیشه ساختن . [ ک ِ ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) آماده کردن کلیشه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه شود.
-
کلیشه ساز
لغتنامه دهخدا
کلیشه ساز. [ ک ِ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه کلیشه و گراور سازد. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه ساختن شود.
-
کلیشه سازی
لغتنامه دهخدا
کلیشه سازی . [ ک ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل کلیشه ساز. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیشه و کلیشه ساز شود. || (اِ مرکب ) مغازه و کارگاه کلیشه ساز. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
گراور
لغتنامه دهخدا
گراور. [ گ ِ وُ ] (فرانسوی ،اِ) تصویر چیز کنده شده وحکاکی شده . شکل کنده شده . صورت کلیشه شده . نقش . رسم .
-
سازی
لغتنامه دهخدا
سازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی ، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن ، چون گری و کار...
-
باباطاهر
لغتنامه دهخدا
باباطاهر. [ هَِ ] (اِخ ) باباطاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه ٔ عارفان است سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد فقط در بعض کتب صوفیه ذکری از مقام معنوی و مسلک ریاضت و درویشی و صفت تقوی و...
-
حافظة
لغتنامه دهخدا
حافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حافظ. || قوه ٔ حافظه ؛ مقابل قوه ٔ ذاکره . نیروئی است که (بقول قدما) جای آن تجویف اخیر دماغ است ، و کار آن نگاهداری چیزهائیست که نیروی واهمه آنرا درک کند از امور جزئیّه ، پس حافظه خزانه ٔوهم است مانند خیال برای حس ...