کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلیاوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلیاوه
لغتنامه دهخدا
کلیاوه . [ ک َل ْ وَ / وِ ] (ص ) کالیوه . (فرهنگ رشیدی ).مقلوب کالیوه . (انجمن آرا). کالیوه . نادان . احمق . (فرهنگ فارسی معین ). || سرگشته . گیج . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیاوه کردن شود. || کر را گویند یعنی کسی که گوش او نشنود و به عربی اصم ...
-
واژههای مشابه
-
کلیاوه کردن
لغتنامه دهخدا
کلیاوه کردن . [ ک َل ْ وَ / وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلافه کردن . سر گشته کردن . گیج ساختن . (فرهنگ فارسی معین ) : ای طوطی عیسی نفس ، وی بلبل شیرین نواهین زهره را کلیاوه کن زین نغمه های جانفزا. مولوی (از فرهنگ فارسی معین ).و رجوع به کلیاوه و کالیوه شود...
-
جستوجو در متن
-
اصم
لغتنامه دهخدا
اصم . [ اَ ص َم م ] (ع ص ، اِ) کر. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 65) (مؤیدالفضلا) (مهذب الاسماء). در لغت ضد سمیع است . (از معجم البلدان ). کر را گویند. (سمعانی ). کر و ناشنوا. (غیاث ) (آنندراج ). کر و سخن ناشنو. ج ، صُم ّ، صُمّان . (منتهی الارب ). کلیاوه...