کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلکنک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلکنک
لغتنامه دهخدا
کلکنک . [ ک ِ ک َ ن َ / ک ِ ک َ ] (اِ) تخم خرفه را گویند و به عربی بقلة الحمقا خوانند. (برهان ). تخمه ٔ خرفه را گویند. (آنندراج ). تخم خرفه . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
کلنکک
لغتنامه دهخدا
کلنکک . [ ک ِ ن َ ک َ ] (اِ) بمعنی خرفه است که به عربی بقلةالحمقا خوانند. (برهان ) (آنندراج ). خرفه . (ناظم الاطباء). تخم خرفه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کِلنَک و کلکنک شود.
-
کل کن
لغتنامه دهخدا
کل کن . [ ] (اِ) نام گیاهی است اما قرأت کلمه مشکوک است . (تذکرة الاولیاء ج 2 ص 326 و 328) : ابوسعید هفت سال دیگر در بیابان گشت و کل کن می خورد و با سباع می بود. (تذکرة الاولیاء). فلان کس چندین سال است تا کل کن می خورد... (تذکرة الاولیا). و رجوع به ک...