کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلکله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلکله
لغتنامه دهخدا
کلکله . [ ک َ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حشمت آباد است که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کلکله
لغتنامه دهخدا
کلکله . [ ک ُ ک ُ ل ِ ] (اِ) یک قسم غلیانی کوچک . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
واژههای مشابه
-
کلکلة
لغتنامه دهخدا
کلکلة. [ ک ُ ک ُ ل َ ] (ع ص ) مؤنث کُلکُل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کلکل شود.
-
جستوجو در متن
-
کلکل
لغتنامه دهخدا
کلکل . [ ک ُک ُ ] (ع ص ) مرد سبک گوشت چابک یا پست بالای درشت اندام سخت گوشت . کُلاکِل نیز مانند آن و کُلکُلَة مونث آن است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
کلاکلة
لغتنامه دهخدا
کلاکلة. [ ک ُ ک ِ ل َ ] (ع ص ) مؤنث کلاکل . زن سبک گوشت چابک ، و زن پست بالای درشت اندام سخت گوشت . (ناظم الاطباء). مؤنث کلاکل . کلکلة. (از اقرب الموارد).