کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلوز
لغتنامه دهخدا
کلوز. [ ک ُ ] (اِ) غوزه ٔ پنبه را گویند که شکفته شده و پنبه ها از آن برآمده باشد. (برهان ) (آنندراج ). کلوزه جوزغه و غوزه ٔ پنبه ٔ شکفته شده . (ناظم الاطباء). کلوزه .جوزغه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلوزه شود.
-
جستوجو در متن
-
کلوزه
لغتنامه دهخدا
کلوزه . [ ک ُ زَ / زِ ] (اِ) بمعنی کلوز است که غوزه ٔ پنبه ٔ شکفته باشد و آن را جوزقه نیز خوانند. (برهان ). بمعنی کلوز است و به زای فارسی هم آمده است . (آنندراج ). کلوز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلوز شود.
-
کلیزه
لغتنامه دهخدا
کلیزه . [ ک ِ زَ / زِ ] (اِ) سبوی آب را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از رشیدی ). سبوی آب و ابریق و آفتابه . (ناظم الاطباء). کردی ، کلوز (کوزه ، سبو). طبری ، کلا (کوزه ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : چو کرد او کلیزه پر از آب جوی به آب کلیزه فروشست روی ...
-
پدر
لغتنامه دهخدا
پدر. [ پ ِ رُ ] (اِخ ) نام پنج پادشاه کشور پرتقال . پدرُی اول دالکانتارا امپراطور برزیل پسر ژان ششم پادشاه پرتقال مولد او به کلوز نزدیک لیسبون بسال 1798م . و وفات در سنه ٔ 1834 در لیسبون . وی در 1807 م . هنگامی که خاندان سلطنتی پرتقال مجبور به ترک آن...