کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلماتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلماتی
لغتنامه دهخدا
کلماتی .[ ک َ ل َ تی ی ] (ص نسبی ) گمان می برم که این انتساب معرفت کلام و اصول و قواعد را می رساند. (از سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
نامج
لغتنامه دهخدا
نامج . [ م َ ] (معرب ، اِ) معرب نامه است ، بصورت مزید مؤخر در کلماتی ، از قبیل : برنامج و رهن نامج و غیره .
-
ان
لغتنامه دهخدا
ان . [ اَ] (پیشوند) مرکب از اَ (علامت نفی ) + ن (حرف واسطه ) در کلماتی مانند: انوشه ، انیران . (یادداشت مؤلف ).
-
بی شکله
لغتنامه دهخدا
بی شکله . [ ش َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + شکله ) غیرمشکول . که زبر و زیر ندارد. که اعراب ندارد. کلماتی که حرکات زبر و زیر و پیش بر آنها نوشته نشده است .
-
آکن
لغتنامه دهخدا
آکن . [ ک َ ] (نف مرخم ) مخفف آکننده ، و از آن کلماتی مرکب توان کرد، چون پشم آکن ، قزاکن ، جوزآکن ، سحرآکن ؛ آنکه پشم ، قز، جوز، و سحر آکند.
-
حک و اصلاح
لغتنامه دهخدا
حک و اصلاح . [ ح َک ْ ک ُ اِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) حذف و تغییر کلمه یا کلماتی در عبارت که با آن حذف و تغییر، عبارت شیواتر و رساتر گردد.
-
دعاخوانده
لغتنامه دهخدا
دعاخوانده . [ دُ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنچه بر آن دعا خوانده اند: نقل یا غذای دعاخوانده ؛ که آیات و کلماتی که عنوان دعا دارد خوانده و بر آن دمیده اند.
-
ربایی
لغتنامه دهخدا
ربایی . [ رُ ] (حامص ) (از: ربا «ربای » + «َی »، پسوند مصدری ) با کلماتی ترکیب شود و معنی حاصل مصدری دهد، مانند: دلربایی ، جان ربایی ، هوش ربایی و غیره .
-
نانیوش
لغتنامه دهخدا
نانیوش . [ نیو ] (نف مرکب ) نانیوشنده . ناشنو. ناپذیر. به صورت مزید مؤخردر کلماتی ، چون : سخن نانیوش و نصیحت نانیوش آید. || (ن مف مرکب ) نانیوشیده . نشنوده . نپذیرفته .
-
حرف ایجاب
لغتنامه دهخدا
حرف ایجاب . [ح َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دستور زبان عرب کلماتی مانند «بَلی ̍، نَعَم ْ، ...» را گویند. رجوع به حرف به اصطلاح نحویان و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
نکوهی
لغتنامه دهخدا
نکوهی . [ ن ِ ] (حامص ) مذمت . بدگوئی . (فرهنگ فارسی معین ) .به صورت مزید مؤخر در کلماتی چون دهر، گیتی ، بخیل وغیره به معنی نکوهیدن و سرزنش کردن است : دهرنکوهی مکن ای نیک مرددهر به جای من و تو بد نکرد.نظامی .
-
نطق
لغتنامه دهخدا
نطق . [ن َ ] (ع مص ) به آواز کلماتی را تکلم کردن که بر مفهوم دلالت کند. (از متن اللغة). نُطق . منطق . نطوق . (متن اللغة). رجوع به نُطق شود. || به روشنی بر چیزی دلالت کردن . نُطق . منطق . نطوق . (متن اللغة).
-
غر کردن
لغتنامه دهخدا
غر کردن . [ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . سخن گفتن اعتراض آمیز. ناخشنودی کردن با کلماتی نامفهوم . غر زدن . غرغر کردن . لندیدن . لندلند کردن . ژکیدن . قرقر کردن . رجوع به مدخل های مذکور شود.
-
هاجرات
لغتنامه دهخدا
هاجرات . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ هاجرة. رسوائیها. یقال : رماه بهاجرات ؛ ای بفضائح و فواحش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رماه بهاجرات ؛ یعنی به فضایح و کلماتی که در آنها فحش است و آن از باب تامر و لابن است . (از اقرب الموارد).