کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلدانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلدانی
لغتنامه دهخدا
کلدانی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کلده . (یادداشت از مرحوم دهخدا). ازمردم کلده . اهل کلده . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلده شود.- زبان کلدانی ؛ نامی که در گذشته گاهی به مجموعه ٔ زبانهای سامی و گاهی به مجموعه ٔ زبانهای سامی شرقی و گاهی به زبان ...
-
جستوجو در متن
-
اریا
لغتنامه دهخدا
اریا.[ ] (اِخ ) در زبان کلدانی به معنی برج اسد است .
-
نونا
لغتنامه دهخدا
نونا. (اِ) در زبان کلدانی برج حوت را نونا گویند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نون شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن وحشیه . رجوع به ابن وحشیه ٔ کلدانی شود. کتابی نیز داردکتاب العشرین یا کتاب الفوائد در کیمیا.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن قیس المختاربن عبدالکریم . رجوع بابن ِ وحشیه ٔ کلدانی ... شود.
-
اخوس
لغتنامه دهخدا
اخوس . [ اُ ] (اِخ ) بیرونی در آثارالباقیة در جدول ملوک کلدانی این نام را آورده است و این صورت لقب اردشیر (ارتاگزرسس ) سیم است . رجوع به اُخُس شود.
-
جرجس خیاط
لغتنامه دهخدا
جرجس خیاط. [ ج ِ ج ِ خ َی ْ یا ] (اِخ ) عبدیشوع . وی بطریرک کلدانی بود و در موصل بدنیا آمد. او راست : مجموع دعا روضة الصبی . (از معجم المؤلفین ).
-
هرمس
لغتنامه دهخدا
هرمس . [ هَِ م ِ ] (اِخ ) بابلی .جامع اعداد و حکمت بوده و شاگرد فیثاغورث است . (برهان ). یکی از اعلام و مشاهیر کلدانی و مشهور بصابی . (ابن الندیم ). رجوع به هرمس نام ادریس پیغمبر... شود.
-
زومبالان
لغتنامه دهخدا
زومبالان . [ زُم ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع است و 197 تن سکنه (مسیحی و کلدانی ) دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
ابوجعفر اموی
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر اموی . [ اَ ج َ ف َ رِ اُ م َ ] (اِخ ) ابن وحشیه ٔ کلدانی را کتابی است به نام کتاب مفاوضاته مع ابی جعفر الاموی و سلامةبن سلیمان الاخمیمی فی الصنعة و السحر. (ابن الندیم ).
-
اخرس
لغتنامه دهخدا
اخرس . [ اَ رَ ] (اِخ ) القس . میخائیل الحلبی المازونی . او راست : اطیب المجانی فی حیاة یوسف کلدانی ، چاپ مطبعةالأدبیة بیروت بسال 1907م . (معجم المطبوعات ).
-
ارامی
لغتنامه دهخدا
ارامی . [ اَ ] (ص نسبی ، اِ) آرامی . منسوب به ارام . مردم ارام . || دسته ٔ زبانهائی که در ارام بدان تکلم میکردندو آن از شعب السنه ٔ سامیه است و به دو لهجه تقسیم میشود: کلدانی (لهجه ٔ شرقی ) و سریانی (لهجه ٔ غربی ).
-
ارسیخ
لغتنامه دهخدا
ارسیخ . [ اَ ] (اِخ ) بیرونی در آثارالباقیه درجدول ملوک کلدانی این نام را آورده و این نام پادشاه هخامنشی است که یونانیها آنرا آرسس می آورند و بیرونی در نام داریوش کدمان گوید: داریوش بن ارسیخ . و رجوع به ارسیس و آرسس شود.
-
ارسیس
لغتنامه دهخدا
ارسیس . [ اَ ] (اِخ ) ابن اخوس در آثارالباقیه در جدول سلاطین ایران بدین صورت آمده و در جدول سلاطین کلدانی ارسیخ ذکر شده است . رجوع به آرسس و ایران باستان ص 1186 ببعد شود.