کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاکوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلاکوی
لغتنامه دهخدا
کلاکوی . [ ] (اِ) مرحوم دهخدا در یادداشتی آرند: «در بیت ذیل عمعق آیا کلاهوی است ، در شاهنامه دیده شود.آیا کلاهوی اعور بوده ؟»خری زیر من چون خبز دوک لیکن بر او من چنان چون کلاکوی اعور . عمعق (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).شاید این کلمه مصحف کاغو یاکلاوو ...
-
جستوجو در متن
-
کلاوی
لغتنامه دهخدا
کلاوی . [ ] (اِ) رجوع به کلاکوی و کلاوو شود.
-
کلاوو
لغتنامه دهخدا
کلاوو. [ ک َ ] (اِ) نوعی از موش صحرائی است . (برهان ) (ناظم الاطباء). موش دشتی . موش بیابانی . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). گونه ای موش که اندامهای خلفیش نسبت به اندامهای قدامی دارای رشد جالب توجهی هستند و از این جهت آن را موش دوپا نیز گویند. بعلت قوی...
-
خبزدوک
لغتنامه دهخدا
خبزدوک . [ خ َ ب َ ] (اِ) خبزدو. جُعَل . سرگین گردانک . خنفساء . (از برهان قاطع). جلانک (ظاهراً چلاک ). دیکمل (ظاهراً دیلمک ). سرگین غلطانک . سرگین گردانگ . گشنگ . گوی گردانک . گوی گردان . (از شرفنامه ٔ منیری ) . حنظب . خُنْفَسَه . قُمعوطَه . (از منت...