کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفیدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفیدگی
لغتنامه دهخدا
کفیدگی . [ ک َ دَ / دِ ] (حامص ) ترکیدگی . ترک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). انصیاح : تصوّح ، کفیدگی و پراکندگی موی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شرث
لغتنامه دهخدا
شرث . [ ش َ رَ ] (ع اِمص ) سطبری پشت دست و کفیدگی آن .یقال : شرثت یده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
علمة
لغتنامه دهخدا
علمة. [ ع ُ م َ ] (ع اِ) شکافی است در لب زیرین یا در یکی از دو جانب آن . (منتهی الارب ). کفیدگی در لب بالایین یا در طرف آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
سلوع
لغتنامه دهخدا
سلوع . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سَلع، به معنی کفیدگی پای . || ج ِ سِلع، به معنی مثل و مانندو جز آن . اَسلاع . (منتهی الارب ). رجوع به مسلع شود.
-
وهیة
لغتنامه دهخدا
وهیة. [ وَهَْ ی َ ] (ع اِمص ) کشیدگی ادیم و جز آن . (منتهی الارب ). کفیدگی ادیم . (آنندراج ). و منه قولهم غادر وهیة لاترقع؛ ای فتقاً لاتقدر (یقدر) علی رتقه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
سلع
لغتنامه دهخدا
سلع. [ س َ ] (ع اِ) کفیدگی پای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رخنه . شکاف . چاک . درز. ترک . || شکاف کوه . ج ، سلوع . (ناظم الاطباء). || (مص ) شکسته شدن سر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
انصیاح
لغتنامه دهخدا
انصیاح . [ اِ ] (ع مص ) کفیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکافته شدن . (از اقرب الموارد).منشق شدن . (یادداشت مؤلف ). || روشن شدن ماهتاب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). روشن شدن چنانکه ماهتاب . (یادداشت مؤلف ). ...
-
تصوح
لغتنامه دهخدا
تصوح . [ ت َ ص َوْ وُ] (ع مص ) شکافته شدن موی و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). شکافته شدن و پراکنده گردیدن موی . (از اقرب الموارد). کفیدگی و پراکندگی موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خشک شدن گیاه . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). خشک ...
-
سلع
لغتنامه دهخدا
سلع. [ س َ ل َ ] (ع اِ) درختی است تلخ مزه یا نوعی از زهر یا نوعی از صبر یا تیره ای است بدمزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). درختی است تلخ . (مهذب الاسماء). || (اِمص ) پیسی اندام از فساد مزاج . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برص . پیسی اندام . (ناظم الاطباء...