کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کعت
لغتنامه دهخدا
کعت . [ ک َ ] (ع ص ) مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
کات
لغتنامه دهخدا
کات . (اِ) نوعی از برنج است که در ولایت شوشتر بهم میرسد. گویند چون آن را بکارند تا هفت سال بار دهد. (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا). این معنی را «محیط اعظم » هم ذکر کرده لیکن در ایران امروز چنان برنج شنیده نشده و در قرابادین ها در ذیل لفظ برنج چنان ...
-
کات
لغتنامه دهخدا
کات . (اِخ ) نام شهری در خوارزم در شرقی جیحون مقابل گرگانج . یاقوت در معجم البلدان در ذیل کاث [ = کات ] گوید: معنی الکاث بلغة اهل خوارزم الحائط فی الصحراء من غیران یحیط به شی ٔ و هی بلدة کبیرة من نواحی خوارزم الا انها من شرقی جیحون جمیع نواحی خوارزم ...
-
کاط
لغتنامه دهخدا
کاط. (اِ) کاشانه باشد. (لغت فرس چ اقبال ص 227 از حاشیه ٔ نسخه ٔ اسدی نخجوانی ).
-
جستوجو در متن
-
کعتة
لغتنامه دهخدا
کعتة. [ ک َ ت َ ] (ع ص ) مؤنث کعت . زن کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
کیع
لغتنامه دهخدا
کیع. [ ک َ ] (ع مص ) بددل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ترسیدن و دل بد کردن از چیزی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): کعت عنه کیعاً و کَیْعوعةً؛ ترسیدم و بددل کردم از آن . (منتهی الارب ).
-
الفع
لغتنامه دهخدا
الفع. [ اَ ف َ ] (اِخ ) محمود کعت ، ابن حاج متوکل کعت کرمنی تنبکتی دعکری . او راست : تاریخ الفتاش فی اخبار البلدان والجیوش و اکابرالناس . و یکی از احفاد او بدین کتاب ذیلی نوشته است . تاریخ الفتاش بکوشش استاد هوداس و داماد او موریس و لافرس در پاریس به...