کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کعابة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کعابة
لغتنامه دهخدا
کعابة. [ ک َع ْ عا ب َ ] (ع اِ) نام عامیانه ای است که بغدادیان بر دو لنگه چوب نهاده اند که کودکان بر آن سوار شوند و به مازندرانی خلنگ گویند. (یادداشت مؤلف ).
-
کعابة
لغتنامه دهخدا
کعابة. [ ک ِ ب َ ] (ع مص ) کعوب . کعوبة. به معنی برآمدن پستان و نارپستان گردیدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کعوب
لغتنامه دهخدا
کعوب . [ ک ُ ] (ع مص ) کعابة. کعوبة. (ازمنتهی الارب ) (از تاج العروس ). رجوع به کعابة شود.
-
کعوبة
لغتنامه دهخدا
کعوبة. [ ک ُ ب َ ] (ع مص ) کعابة. کعوب . (ازمنتهی الارب ) (از تاج العروس ). رجوع به کعابة شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی المادرائی الکاتب .ابوعبیداﷲ محمدبن عمران مرزبانی در موشح (ص 350) آردکه احمدبن محمد کاتب مرا حدیث کرد که علی بن عبداﷲبن المسیب او را حدیث کرد که چون احمد بن علی مادرانی ،ابوالعباس بن ثوابه را در قصیده ٔ خود این هجا گفت ...
-
خلنگ
لغتنامه دهخدا
خلنگ . [ خ َ ل َ ] (ص ) دورنگ . ابلق . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). خلنج : کآسمان آسمانه ای است خلنگ . فرخی .تا برآید لخت لخت از کوه میغ میغگون آسمان آس رنگ از رنگ او گردد خلنگ . منوچهری .|| (اِ) نوعی فیروزه است . خلنج . (از نخبةالدهر دمشقی...