کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشکل
لغتنامه دهخدا
کشکل . [ ک َ ک َ ] (اِ) انجیر. تین (در لهجه ٔ کردی ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 245 شود.
-
کشکل
لغتنامه دهخدا
کشکل . [ ک َ ک ُ ] (اِ) کشکول . کچکول . ظرفی است که صوفیان در دست می گیرند و اغذیه خود را در آن میریزند. رجوع به کشکول شود.