کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشتارگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کشتارگاه
لغتنامه دهخدا
کشتارگاه . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) سلاخ خانه . مَسلَخ . (یادداشت مؤلف ). جای کشتن حیوانات حلال گوشت چون گوسفند و گاو و گاومیش برای مصرف کردن گوشت آنها.
-
جستوجو در متن
-
کشتگاه
لغتنامه دهخدا
کشتگاه . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) محل کشتن . کشتنگاه . کشتارگاه . مسلخ . سلاخ خانه . (یادداشت مؤلف ). || مقتل .جای کشتن . || کنایه از میدان جنگ باشد.
-
لشاب
لغتنامه دهخدا
لشاب . [ ل َ ] (اِ مرکب ) جایی که آب ایستاده و در آن علف و نی روید. آب باطلاقی . باطلاق . لجن زار . || آب کثیف و آلوده چون آب پارگین و کشتارگاه و جز آن .
-
پوست کن
لغتنامه دهخدا
پوست کن .[ ک َ ] (نف مرکب ) سلاخ . کسی که در کشتارگاه از حیوان پوست کند. آنکه چرم از تن حیوانات کشته باز کند. || (ن مف مرکب ) دانه ٔ مغز از قشر جدا کرده .
-
کشتنگاه
لغتنامه دهخدا
کشتنگاه . [ ک ُ ت َ ](اِ مرکب ) مقتل . مسلخ . سلاخ خانه . آنجای که کشند حیوان را یا کسان را. (یادداشت مؤلف ). کشتارگاه . || آنجای از تن که چون تیر یا شمشیر در آن شود علاج نپذیرد و مجروح بمیرد. (یادداشت مؤلف ). مقتل .
-
کوتالان
لغتنامه دهخدا
کوتالان . (اِ) دوک . (ازاشتینگاس ). دوک و مغزل . (ناظم الاطباء). || کشتارگاه . (از اشتینگاس ). قصابخانه . (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ، اِ مرکب ) فرمانروای قلعه . (از اشتینگاس ). کوتوال و حاکم قلعه . (ناظم الاطباء).
-
سلاخ خانه
لغتنامه دهخدا
سلاخ خانه . [ س َل ْ لا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که گاو و گوسفند را ذبح کنند و پوست آنها را بکنند. کشتارگاه . مسلخ . (فرهنگ فارسی معین ).- امثال :مثل سگ سلاخ خانه بپای خود بسلاخ خانه رفتن .
-
پیتون
لغتنامه دهخدا
پیتون . [ تُن ْ ] (اِخ ) نام اژدهائی که در کوه پارناس ، آپولن وی را بکشت و بازیها و جشنهای پی تی را بیادگار این غلبه بنیاد نهاد. صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: نظر بخرافات و اساطیر یونانی اژدهائی است که پس از طوفان دوکالیون در کوه پارناس ظهور کرد و گوی...
-
مصلح گاه
لغتنامه دهخدا
مصلح گاه . [ ] (اِخ ) مراد شاید همان جایی باشد که یاقوت آن را مصلحگان می نویسد، و محلی بوده است به ری . (از حواشی راحةالصدور راوندی ص 395). احتمال اینکه کلمه مسلخگاه (سلاخ خانه ، کشتارگاه ) باشد نیز هست : پس فراهان بسوز و مصلحگاه تا چهارت ثواب گردد ش...
-
مسلخ
لغتنامه دهخدا
مسلخ . [ م َ ل َ ] (ع اِ) محل سلخ و جائی که در آن گوسفند را پوست می کنند. ج ، مسالخ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جای پوست کشیدن چارپایان به معنی ذبح کردن حیوانات . (آنندراج ) (غیاث ). آنجا که گوسفند از پوست بیرون کنند. (مهذب الاسماء). کشتارگاه...
-
حریم دارالخلافه
لغتنامه دهخدا
حریم دارالخلافه . [ ح َ م ِ رِل ْ خ َ ف َ / ف ِ ] (اِخ ) ثلث شهر بغداد را بدین نام میخواندند چه کاخ سلطنتی در میان آن بود و آنرا سوری بود که از کنار دجله آغاز میگشت و از سوی دیگر نیز بدان منتهی میگشت ... مانند یک نیمه دائره بود و چند در داشت : یکی از...
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گاه آدم باز. فرخی .هر شاعری به گاه امیری ب...